خرجی سایر معانی: مدد، معاش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محصولی که فقط برای مصرف کشاورز کافی است
اداره کارپردازی وخواربارارتش
سر سخت، اعاشه کننده سایر معانی: مدد معاش بگیر
زیر خاک، شخم عمیق زدن، خاک زیر را شخم زدن، خیش زدن، خیش کشیدن سایر معانی: (کشاورزی)، خاک نما [عمران و معماری] خاک زیرین - خاک زیری - زیر خاک - خاک زیر سطحی [زمین شناسی] خاک زیرین، واژه ای که ...
[زمین شناسی] زهکش زیر سطحی
یخ زیر خاک [علوم جَوّ] ← زمینیخ
واژههای مصوب فرهنگستان
[خاک شناسی] زیرشکنی [آب و خاک] زیر شکنی
شارش زیرصوتی [فیزیک] شارشی که سرعت ذرات شاره در آن کمتر از سرعت صوت در همان شاره است|||متـ . شارش زیربحرانی subcritical flow
سرعت زیرصوتی [فیزیک] هر سرعتی در محیط شاره که در شرایط یکسان کمتر از سرعت صوت در همان شاره است
تونل زیرصوتی [حملونقل هوایی] تونل بادی که آزمونگاه آن میتواند در سرعت زیرصوتی کار کند
زیر گونه ای