همگرایی مطلق [ریاضی] ویژگی یک سری که سری قدر مطلقِ جملات آن همگرا باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] موقعیت نقطه ای که بر اساس یک نظام مختصات مشخص تعریف شده است.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خمیدگی مطلق [ریاضی] قدر مطلق آهنگ تغییرات زاویۀ میل خط مماس بر یک خم نسبت به طول کمان
حد آشکارسازی مطلق [شیمی] کمترین مقدار یک عنصر یا ترکیب در یک نمونه که برحسب واحد جرم یا شمار اتمها یا مولکولها بیان میشود ...
[شیمی] انحراف مطلق [ریاضیات] انحراف مطلق [پلیمر] انحراف مطلق [آمار] انحراف مطلق
[ریاضیات] مشتق گیری مطلق، مشتق یابی مطلق
[ریاضیات] پراکندگی مطلق
خطای مطلق [ریاضی] قدر مطلق اختلاف بین مقدار واقعی و مقدار به دست آمدۀ یک کمیت
خطای مطلق [شیمی] خطاى مطلق [برق و الکترونیک] خطای مطلق مقدار خطا، صرفنظر از علامت جبری یا جهت آن [ریاضیات] خطای مطلق [آمار] خطای مطلق
بسامد مطلق [آمار] تعداد دفعاتی که مقداری خاص از یک متغیر تصادفی در بین تعداد معینی از مشاهدات رخ داده است|||متـ . فراوانی مطلق
[ریاضیات] هندسه ی مطلق
عارضۀ زمینپتانسیلی مطلق [ژئوفیزیک] ← عارضۀ زمینپتانسیلی