میمون انسان نما (انواع نخستینیان منقرض که ویژگی های آنها بین انسان و میمون بود)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
راست، عمودی، قایم، بحالت عمودی سایر معانی: (دریانوردی) در حالت عمود، قائم، بطور عمودی [ریاضیات] راست، به طور عمودی
[سینما] جاذبه
(فرانسه)، برداشت، بینش، نظر اجمالی، pl خلاصه، مختصر، موجز
ملین، مسهل، داروی ملین سایر معانی: طب ملین
(فیزیک) فاقد ارتعاش دوره ای، بی تناوب، نامنظم، نادوره ای، ناپی گشت، ناچرخه، غیرمداوم، غیر نوسانی [برق و الکترونیک] غیر متناوب - نامتناوب فاقد بسامد معین . [نساجی] غیر دوره ای - مقطعی [ریاضیا ...
[ریاضیات] درونریختی نادوره ای
[ریاضیات] حرکت غیر دوره ای
نادورگی [فیزیک] حالت سامانهای که رفتارش در دورههای زمانی مساوی تکرارپذیر نیست
واژههای مصوب فرهنگستان
نوشابه پیش غذا سایر معانی: نوشابه ی الکلی که پیش از خوراک به عنوان اشتها آور نوشیده می شود، نوشابه ء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
[سینما] آفه روزنه ای
دهانه [فیزیک - اپتیک] ابزاری نوری برای تنظیم نور ورودی به سامانۀ نوری