(آمریکا) رستوران کوچک و کثیف، رستوران محقر و ارزان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واگن قیفی [حملونقل ریلی] واگن باری با کف شیبدار، برای حمل مصالح دانهای که بار آن از کف واگن تخلیه میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
مزدکافی برای زیستن در رفاه نسبی، مزدکافی برای امرار معاش
واگن رابط [حملونقل ریلی] واگنی که قلابهای اتصال سر و ته آن همشکل نیست، بلکه یکی متناسب با قلابهای لوکوموتیوی است که پیش از آن قرار دارد و دیگری متناسب با قلابها ...
مزد کمینه، حداقل دستمزد، حداقل دستمزد رجوع شود به: living wage
[عمران و معماری] اتومبیل پلیس
واگن خواب [حملونقل ریلی] واگنی دارای مبلهای تختخوابشو برای استراحت مسافران
خودروِ سفری [حملونقل درونشهری - جادهای] خودروی که صندلی عقب آن قابل برداشتن یا تا شدن باشد و صندوق عقب نداشته باشد|||متـ . سفری ...
واگن بخار [حملونقل ریلی] واگنی برای تأمین بخار مورد نیاز سامانههای گرمایشی قطار
سرویس چای خوری سایر معانی: set tea سرویس چای خوری
واگن آزمون [حملونقل ریلی] واگنی مجهز به تجهیزات لازم برای اندازهگیری تعدادی از مشخصههای خط و سازههای فنی
واگن آونگی [حملونقل ریلی] نوعی واگن مسافری با فنربندی خاص که تراز نسبی واگن را در پیچها حفظ میکند