اسم: صدیقه (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: seddiqe) (فارسی: صِديقه) (انگلیسی: seddighe) معنی: بسیار راست گو، لقب حضرت فاطمه ( س ) و حضرت مریم مادر حضرت عیسی ( ع )، صدیق، و، ) ( اَعلام ...
فرهنگ واژگان اسمها
اسم: صدیقه زهرا (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: s.-zahrā) (فارسی: صدیقه زهرا) (انگلیسی: seddighe-zahra) معنی: ترکیب دو اسم صدیقه و زهرا ( بسیار راستگو و روشن تر )، از نام های مرکب، م ص ...
[ صِ دْ دی قَ یِ هِ رَ ] (اِخ) لقب فاطمه (ع) دختر محمدبن عبداللََّه (ص). رجوع به صدیقه و صدیقهٔ کبری و فاطمه شود.
لغتنامه دهخدا
گونه، شیوه، شگرد، روش، روال، راه
فرهنگ واژههای سره
(طَ قِ) (اِ.) نک طریق. ج. طُرُق.
فرهنگ فارسی معین
[ طَ قَ / قِ یِ مُ تَ رِ قَ / قِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نزد منجمین مدت طی کردن قمر مسافت این پانزده درجه از نوزدهم درجهٔ میزان که محل هبوط شمس است تا سوم درجهٔ عقرب که محل هبوط قمر است و ...
[ طَ قَ / قِ یِ نَ یْ یِ رَ / رِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) بودن قمر است میان درجهٔ شرف آفتاب و شرف خود.
۱. ویژگی آنچه متعلق به دوران کهن است و دارای ارزش هنری و تاریخی است؛ قدیمی. ۲. (اسم) آنچه متعلق به دوران کهن است. ۳. [عامیانه، مجاز] زشت؛ مسخره؛ بهدردنخور: آمده بود اینجا، خواهر عت ...
فرهنگ فارسی عمید
اسم: فایقه (دختر) (عربی) (تلفظ: fayeghe) (فارسی: فایقه) (انگلیسی: fayeghe) معنی: مؤنث فایق، دارای برتری، مسلط، چیره، مؤنث فائق
درحقیقت؛ بهراستی.
[ تُ قَ ] (ص، اِ) کاتولیک. تلفظ ترکی کاتولیکاء. رجوع به کاتولیک شود.
[ قَ ] (اِخ) نام یکی از اسقفان طلیطله. رجوع به الحلل السندسیة ج ۱ ص ۴۴۴ شود.