[ یَ ] (اِخ) ابن ابان رقاشی، مکنی به ابوعمرو. تابعی است. (یادداشت مؤلف). یزید از زهاد بود. هشام از ثابت بنانی روایت کند که «هیچکسی را در طول قیام (نماز) و شب زنده داری از یزیدبن ابان شکیبات ...
لغتنامه دهخدا
[ یَ ] (اِخ) ابن ابی زیاد کوفی، مکنی به ابوعبداللََّه، تابعی است. (یادداشت مؤلف). رجوع به عقدالفرید ج ۸ ص ۸۲ و عیون الاخبار ج ۱ ص ۴۳ و ۱۳۷ شود.
[ یَ ] (اِخ) ابن الاسود جرشی، مکنی به ابوالاسود، از زاهدان و پاکان بود. سلیم بن عامر خبائری گوید: در شام خشکسالی پدید آمد. معاویه با مردم شام برای استسقا از شهر بیرون رفتند. معاویه بر منبر ...
[ یَ ] (اِخ) ابن الصعق. رجوع به یزید (ابن عمروبن خویلد...) شود.
[ یَ ] (اِخ) ابن انس مالکی اسدی، از قبیلهٔ اسدبن خزیمه و از سپهسالاران شجاع و نامی مختار ثقفی بود و همراه او برای خونخواهی حضرت امام حسین (ع) قیام کرد. مختار او را برای آوردن سر بریدهٔ سه ه ...
[ یَ ] (اِخ) ابن انیسة یا یزید اهوازی، از خوارج بود و گروهی از خوارج بدو منسوبند و به نام یزیدیه معروف. (از لباب الانساب). پیشوای فرقهٔ یزیدیه. (از بیان الادیان) (از ملل و نحل شهرستانی ص ۱۴ ...
[ یَ ] (اِخ) ابن خالدبن عبداللََّه بن یزید قسری بجلی، با پدرش در عراق بود. پدرش را کشت و به غوطهٔ دمشق رفت و برای گرفتن خلافت از مروان بن محمدبن مروان قیام کرد. مردم غوطه عهدشکنی نمودند و ...
[ یَ ] (اِخ) ابن طثریةبن سلمه، مکنی به ابوالمکشوح، از مشاهیر شعرای عرب و اشعارش در حماسه و اغانی مذکور است. ابوالفرج اصفهانی دیوان وی را گرد آورد و مرتب نمود. وی به قبیلهٔ قشیر منسوب بود و ...
[ یَ ] (اِخ) ابن عامربن حدیده، مکنی به ابوالمنذر انصاری. (یادداشت مؤلف). رجوع به مادهٔ ابوالمنذر (انصاری...) شود.
[ یَ ] (اِخ) ابن عبدربه حمصی جرجسی، مکنی به ابوالفضل، تابعی محدث است و از بقیةبن ولید روایت کند. (یادداشت مؤلف). و رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص ۹۵ شود.
[ یَ ] (اِخ) ابن عبید سلمی سعدی، معروف و مکنی به ابووجزة، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود و در مدینه سکنی گزید و به سال ۱۳۰ هـ . ق. در همانجا درگذشت. (از اعلام زر ...
[ یَ ] (اِخ) ابن عمروبن ربیعة، معروف به ابن حنباء، از بنی زید مناة حنظلی تمیمی و از گویندگان مشهور عهد بنی امیه بود و دو برادر به نام صخر و مغیره داشت که هردو شاعر بودند و گاهی شعر آن سه با ...