[ اَ مُ ] (اِخ) مأخوذ از «المرابطون» عربی، در تداول خاورشناسان نام سلاله ای است که در صحرا پادشاهی کردند. رجوع به لاروس بزرگ و اعلام المنجد ذیل مرابطون، و هم مرابطون در این لغت نامه شود.
لغتنامه دهخدا
[ اَ کُ لِ سِ ] (ترکیب وصفی) رجوع به «الکل» و «الکل اتیلیک» شود.
[ اُ لَ یْ یِ ] (ع ص مصغر) مصغر اَلَندَد است. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به اَلَدّ و الندد شود.
= آلیزیدن
فرهنگ فارسی عمید
[ اُمْ مُلْ وَ ] (ع اِ مرکب) ماکیان. (منتهی الارب). کنیهٔ ماکیان است. (ازاقرب الموارد ذیل ولد).
[ اُ م مِ بُ جَ ] (اِخ) حواء مکناة به ام بجید. از صحابیات بود و حدیثی چند از پیغمبر اسلام روایت کرده است. رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج ۸ ص ۵۵ شود.
[ اُمْ مِ سُ وَ ] (ع اِ مرکب) اِست. (المرصع) (مهذب الاسماء). کنیهٔ دبر است. (از مؤید الفضلاء). مقعد. (آنندراج). || جفته. (از المرصع).
[ اِ مُدْ دی اَ یَ زی ] (اِخ) (مولانا...) از دانشمندان روزگار سلالهٔ آق قویونلو و معاصر جلال الدین دوانی بود. وی در زمان یعقوب میرزا در شیراز درگذشت. (از حبیب السیر چ طهران جزء چهارم از ج ۳ ...
[ اِ تِ پَ / پِ کَ دَ ] (مص مرکب) درنگی کردن. (ناظم الاطباء). دراز شدن. طولانی گشتن.
نسبت حاصل از تقسیم میزان آمینواسید موجود در یک گرم پروتئین موردنظر به آمینواسید موجود در پروتئین مرجع ضربدر عدد صد [علوم و فنّاوری غذا]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اَ زِ ] (اِخ) دهی از بخش حومهٔ شهرستان اصفهان با ۱۲۳ تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰).
[ اُ ] (اِخ) الـ .... الاصغر فیلسوف نوافلاطونی قرن پنجم و ششم که بخصوص در آثار افلاطون سعی داشت. شرح او بر سوفسطس افلاطون بعربی درآمد. وی کتاب القیبیادس و غورجیاس و فاذن و فلبس افلاطون را شر ...