[ جِ رْ ] (اِخ) نام اسب قیس نمربن زهیر است. (شرح قاموس) (از منتهی الارب) (آنندراج).
لغتنامه دهخدا
[ جِ رْ لَ ] (ع اِ) می. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جِرْیال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || رنگ می. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). جِرْیال. (منتهی الارب) (ناظم الاط ...
[ حُ سَ نِ کَ یْ یا ] (اِخ) ابن محمدبن علی کیالی (میکالی) ملقب به شهاب الدین فقیه بود. او راست: العمدة در دعا. وی در ۶۱۰ هـ . ق. /۱۲۱۳ م. میزیست. (معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج ۲۷ ص ۲۱۵) ...
۱. [جمعِ حائل] = حائل ۲. رشتهای که میان دو تنگ شتر میبندند.
فرهنگ فارسی عمید
[ خوا / خا بُ ] (ترکیب عطفی، اِ مرکب) وهم. خیال. توهم. (ناظم الاطباء).
[ خَ ] (اِخ) نام اسبی است. (از منتهی الارب).
[ خَ / خیا لِ طِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تصور احمقانه. (ناظم الاطباء). تصور باطل. پندار بیهوده. گمان گزافه. توهم نابجا.
کسی که همواره در عالم خیال سِیر میکند و هر کاری را در عالم خیال انجام میدهد و به مرحلۀ عمل نمیرساند.
[ خَ / خیا لِ بِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خیال تازه. (لغت محلی شوشتر نسخهٔ خطی). خیال بدیع. خیال نو. اندیشه و گمانی که دیگران نکرده اند.
[ خَ / خیا لِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تصور بیهوده. پندار خام. توقع بیجا. هوس بیجا. (ناظم الاطباء).
[ خَ / خیا لِ طَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حلم. آنچه در خواب بینند. رؤیا.
[ خَ / خیا لِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خنجرود. تصور بیجا. (ناظم الاطباء). تصور باطل. تصور بی فایده. تصور بیهوده. گمان بیهوده.