(اِ.)۱- گردن. ۲- بن گردن. ۳- موی گردن اسب.۴- زور، قدرت.
فرهنگ فارسی معین
یکی از دو سطح شیبدار دو سوی محور طاقدیس یا ناودیس [زمینشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ حُ سَ ] (اِخ) دهی است از دهستان جرگلان بخش مانهٔ شهرستان بجنورد واقع در ۳۲۰۰۰ گزی شمال باختری مانه. دارای ۱۰۵ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
لغتنامه دهخدا
اسم: یالان (پسر) (ترکی) (تلفظ: yalan) (فارسی: یالان) (انگلیسی: yalan) معنی: دروغ
فرهنگ واژگان اسمها
[ قَ ] (اِ) قسمی درخت جنگلی. (یادداشت مؤلف). رجوع به موتال شود.
(ترکی، ص) دروغزن. دروغگو. کاذب. لافی. دروغ باف. - یالانچی پهلوان؛ (پهلوان دروغگو) آنکه دعویهای بی معنی کند. آنکه مدعی امری است و از عهده برنمی آید. مدعی کاذب.
(اِخ) نام یکی از دهستانهای بخش نور شهرستان آمل است که از ۴ آبادی تشکیل شده و مرکز آن دهی به همین نام است. این دهستان در حدود ۱۵۰۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳). و رجوع به ...
[ لِ ] (ترکی، اِ) قدحی بود از سروی گاو که بدان شراب خورند. (اوبهی). مأخوذ از ترکی است و آن جامی است که از شاخ کرگدن ساخته باشند. پیالهٔ شرابخوری چوبین. یالغی. (از ناظم الاطباء). طاس چوبین ...
[ زَ ] (ص مصغر) یالقوزک. رجوع به یالقوزک شود.
(اِخ) دهی است از بخش شاهپور شهرستان خوی واقع در ۱۷۰۰۰ گزی شمال خاوری شاهپور با ۵۰۰ تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
(اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در ۱۲۰۰۰ گزی شمال باختری مرند با ۱۴۸۲ تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
اسم: یالمان (پسر) (ترکی) (تلفظ: yalman) (فارسی: یالمان) (انگلیسی: yalman) معنی: قله کوه