[ گُمْ بَ دِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) کنایه از آسمان است : ترا جان در این گنبد آبگون یکی کارکن رفتنی لشکری است. ناصرخسرو.
لغتنامه دهخدا
(~.) (ص مر.) سبزه، کسی که رنگ پوستش سبزه باشد.
فرهنگ فارسی معین
[ گَ دَ ] (ص مرکب) به معنی سبزرنگ باشد، چه گون به معنی رنگ و لون هم آمده است. (برهان) (آنندراج). کنایه از سبزرنگ مایل به اندک سیاهی. (غیاث اللغات): به چرخ گندناگون بر دو نان بینی ز یک خ ...