[ نَ / نِ ] (ص مرکب) تقریباً کوتاه. تا حدی کوتاه : پلی بود قوی پشتوانهای قوی برداشته و پشت آن استوار پوشیده کوتاه گونه. (تاریخ بیهقی). قصه ای است کوتاه گونه حدیث این طغرل، اما نادر است و ...
لغتنامه دهخدا
(ص مر.) تاریک و روشن، سیاه و سفید.
فرهنگ فارسی معین
[ گَ دَ نَ یِ گُ ] (اِخ) گردنه ای است در راه کازرون به بهبهان میان چنار شاهی جان و شایجو، واقع در ۳۹۰۷۵گزی کازرون.
[ گُ لِ سَ نِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گل شش پر. همچنین گیاهی است دارای پیاز و از خانوادهٔ لاله بری و از طایفهٔ یاس بنفش. ...
[ گُ نَ / نِ ] (اِ مرکب) غازه و گلگونه و آن چیزی باشد سرخ که زنان به روی مالند. (برهان) (آنندراج) (الفاظ الادویه). سرخاب. و رجوع به گلگونه، والغونه و گلغونه شود.
[ گُ ] (ص مرکب) هر آنچه برنگ گلنار باشد. (ناظم الاطباء). به رنگ گلنار. برنگ سرخ : چو گلنارگون کسوت آفتاب کبودی گرفت از خم نیل آب.نظامی.
[ گُ کَ دَ ] (مص مرکب) به رنگ گلنار درآوردن. به رنگ سرخ کردن : یکی زرد پیراهن مشکبوی بپوشید و گلنارگون کرد روی.فردوسی. چو بشنید رودابه آن گفتگوی برافروخت و گلنارگون کرد روی. فردوسی.
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان بیزکی بخش حومهٔ ارداک شهرستان مشهد واقع در ۲۴هزارگزی شمال باختری مشهد و ۳هزارگزی شمال راه شوسهٔ عمومی مشهد به قوچان. هوای آن معتدل و دارای ۳۷ تن سکنه است. آ ...
اسم: گلگون (دختر) (فارسی) (طبیعت، گل) (تلفظ: golgun) (فارسی: گلگون) (انگلیسی: golgun) معنی: سرخ رنگ، به رنگ گل سرخ، سرخ، نام اسب گودرز، پهلوان ایرانی، همچنین نام اسب لهراسپ پادشاه کیانی ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ گُ نِ چَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از آسمان. (برهان) (آنندراج). || کنایه است از خورشید: زآن رخش جوزا پاردم چون جوزهر بربسته دم گلگون چرخ افکنده سم شبرنگ هرا ریخته. خاقانی (دیوان چ ...
[ گُ کَ دَ ] (مص مرکب) سرخ کردن : شوم جامهٔ رزم بیرون کنم به می روی پژمرده گلگون کنم. فردوسی. زردرویی میکشم زآن طبع نازک بی گناه ساقیا جامی بده تا چهره را گلگون کنم. حافظ.
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در ۴۷۰۰۰ گزی جنوب خاور فهلیان و ۲۵۰۰۰ گزی راه شوسهٔ کازرون به فهلیان. هوای آن معتدل و دارای ۱۸۵ تن سکنه ا ...