[ حُ فِ گُ / گَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) حروف شک و تردید. پیشوند گمان. یکی از اقسام حروف ربط (بند و بست) در فارسی: گوئیا. (دستور جامع ص ۸۰۶). و در عربی لَعَلَّ آمده است.
لغتنامه دهخدا
نوعی شخصیت که مشخصۀ آن بدگمانی و احتیاط بیشازحد در مقابل دیگران و اعتقاد به خطرناک بودن اغلب افراد است [روانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ گُ ] (ق مرکب) بی گمان. بی شک. بی خیال. بی شبهه. || غیرمترقب. نابیوسان.
[ گُ ] (حامص مرکب) خوش گمانی.
[ گَ ] (اِخ) دهی جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هرو آباد واقع در ۵/۱۶ هزارگزی جنوب خاوری هشچین و ۳۸ هزارگزی شوسهٔ هروآباد به میانه. کوهستانی، معتدل، دارای ۷۶ تن سکنه. آب آن از چش ...
تمایل به بیاعتمادی و باورهای بدگمانانه و دید منفی نسبت به خود و دیگران [روانشناسی]