(گُ یا گَ) (اِ.)۱- ظن، وهم.۲- رأی، اندیشه.
فرهنگ فارسی معین
۱. ظن. ۲. حدس. ۳. خیال؛ وهم. ۴. رٲی؛ اندیشه. ۵. فرض. * گمان بردن: (مصدر لازم) ۱. ظن بردن. ۲. تصور کردن؛ انگاشتن. * گمان داشتن: (مصدر لازم) ۱. ظن داشتن؛ شک داشتن. ۲. نگران بودن. ...
فرهنگ فارسی عمید
[ گُ ] (اِ) نوعی جوهر. نوعی لؤلؤ. جمان: گفته شده در جمان اینکه فارسی معرب شده است. اگر چنین باشد او را از گمان باید دانست و ظن این است که او یا لؤلؤ است یا مشبه به لؤلؤ و بیشتر متمایل به ...
لغتنامه دهخدا
آنچه سبب ظن و گمان بشود.
[ گُ اَ ] (نف مرکب) سبب سوءظن. باعث بدگمانی. مورد تهمت : آن گمان انگیز را سازد یقین مهرها انگیزد از اسباب کین.مولوی.
[ گُ پَ ] (نف مرکب) عذرپذیر. (از آنندراج): زآن سه نکته که گوش گیر شدش دل نازک گمان پذیر شدش. میرخسرو (از آنندراج).
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان ازومدل بخش ورزقان شهرستان اهر که در ۲۵هزارگزی جنوب باختری ورزقان و سه هزارگزی ارابه رو تبریز به اهر واقع شده است. هوای آن معتدل و دارای ۱۱۴۶ تن سکنه است. آب ...
[ گُ نَ / نِ ] (اِ) چاه اولی را گویند که چاه کنان بجهت دانستن اینکه زمین آب دارد و آب آن چه مقدار دور است میکنند. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). نخستین چاه کاریز که به جهت دانستن آب که چه مق ...
گودالی که در ابتدای کاوش در محوطۀ باستانی حفر میکنند تا ازطرفی ماهیت نهشتههای آن تاحدی برای باستانشناس روشن شود و ازطرف دیگر باستانشناس را در گزینش روش مناسب برای کاو ...
واژههای مصوب فرهنگستان
فرد دچار بدگمانی [روانشناسی]
[ بَ گُ / گَ ] (ص مرکب) آنکه گمان بد داشته باشد. (آنندراج). سوءظن دار. بدخیال. شبهه دار. (ناظم الاطباء). متظنن. (مهذب الاسماء). سَیَّی ءالظن. ظنون. بدسگال. مقابل نیکوگمان : هجیر ستیزندهٔ ...
[ گُ / گَ ] (ص مرکب، ق مرکب) بدون شک و بطور یقین. (ناظم الاطباء). از پهلوی ویگومان. آنکه شک ندارد. آنکه بیقین است. (یادداشت مؤلف). بی شک و شبهه. (آنندراج). بیقین. یقیناً. بلاشک. محققاً. بلا ...