[ گِ سِ تِ ] (اِخ) شهری است در انگلستان که ۶۷۳۰۰ تن سکنه دارد و در کنار بندر سورن واقع شده، کلیسای بزرگ و کارخانهٔ پشم و چوب دارد.
لغتنامه دهخدا
[ گْلو / گِ ] (فرانسوی، اِ)ترکیباتی هستند که از هیدرولیز آنها الدهیدوستن های چندالکلی تولید گردد. این ترکیبات را سابقاً به نام هیدراتهای کربن مینامیدند. مهمترین آنها که در شیرهٔ یاختهٔ نبا ...
= بریلیوم
فرهنگ فارسی عمید
[ گُ لو لَ / لِ ] (اِ) غلوله. قیاس شود با هندی باستان گلاو (عدل، لنگه)، کردی گلور، گولوک (گلوله)، ایضاً کردی، کلول (لوله، غلطیدن، سقوط سخت) و ایضاً کردی، گولوله . (از حاشیهٔ برهان قاطع چ م ...
عمل ریختن گلولههای پیاپی توپ یا تفنگ بر مواضع دشمن.
[ گْلُ مْ مِ / گِ لُ مْ مِ ] (اِخ) گلوما. بزرگترین شط نروژ که دارای ۵۶۷ کیلومتر طول است و وارد اسکاژر راک میشود.
۱. آنچه بهرَسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند. ۲. چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آنها که به نخ کشیده باشند: خواجهٴ ما ز بهر گندهپسر / کرد از خایهٴ شت ...
[ گُ ] (اِخ) دهی است از دهستان القورات بخش حومهٔ شهرستان بیرجند که در ۴۲هزارگزی شمال باختری بیرجند واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنهٔ آن ۵۶ تن است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن ...
(گُ وَ یا وِ) (اِ.) سوراخ تنور نان پزی.
فرهنگ فارسی معین
[ گُ / گَ ] (نف مرکب) آنچه در گلو پیچد. پیچنده و گیرکننده در گلو. خفه کننده : چه می پیچی در این دام گلوپیچ که جوزی پوده بینی در میان هیچ. نظامی.
[ گَ ] (اِخ) دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس واقع در ۱۰۲۰۰۰گزی خاور حاجی آباد و ۳۰۰۰گزی خاور راه مالرو بافت و میناب. هوای آن گرم و دارای ۱۱۵ تن سکنه است. آب آن از ...
[ گِ ] (اِ) فندق و معرب آن جلوز است و بمعنی بادام خطاست. || چلغوزه نیز گفته اند. (آنندراج) (انجمن آرا). و رجوع به گلوز شود.