(کَ یا کِ) [ ع. ] (مص ل.) مکر، فریب.
فرهنگ فارسی معین
نیرنگ، فریب، دورویی، ترفند
فرهنگ واژههای سره
[ کَ ] (اِخ) نام رای کنوج باشد که معاصر ذوالقرنین بوده و دخت او را اسکندر به حبالهٔ نکاح درآورد. (فرهنگ جهانگیری) (از برهان). و مخفف کیدار که یکی از راجه های هند است که معاصر اسکندر بود. (غ ...
لغتنامه دهخدا
(~. وَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) مکار، حیله گر.
[ کِ ] (اِخ) دهی از دهستان همت آباد است که در شهرستان بروجرد واقع است و ۱۷۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۶).
اسم: ارکیده (دختر) (فرانسوی، فارسی) (گل) (تلفظ: orkide) (فارسی: ارکیده) (انگلیسی: orkide) معنی: نوعی گل سرخ و صورتی، گیاهی از خانواده ثعلب، ( در گیاهی )، گلی به شکل های غیرعادی و رنگ های در ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ اَ بِ کَ ] (اِخ) که آنان را اهل عقبه نیز میخواندند، بروایتی ۱۳ تن و بقولی ۱۴ تن و بگفته ای ۱۵ تن بودند، ولی قولی که بیشتر مورد قبول است اینست که ۱۲ تن بودند، و ابن قتیبه نامهای آنان را بد ...
[ اَ چَ دَ ] (مص مرکب) کنایه از گریستن. الماس افشاندن.
محکم؛ استوار.
فرهنگ فارسی عمید
همراه با پافشاری، بیچون و چرا، بیبرو برگرد، به هیچ گونهای، به هیچ گونه، با پافشاری
[ اِ ] (اِخ) اکیدنه . شیطان خیالی است که نیم وی زن و نیم وی مار است. (از لاروس).
[ اَ دَ ] (ع ص) اکیدة. مؤنث اکید. به معنی استوار و محکم: اوامر اکیده. (از یادداشت مؤلف). رجوع به اکید شود.