[ کُ لُ ] (اِخ) کلنبیا. مرکز کارولین جنوبی از ممالک متحدهٔ امریکای شمالی که در حدود ۸۶۹۰۰۰ تن سکنه دارد. (از لاروس).
لغتنامه دهخدا
[ کِ مَ ] (ع اِ) سخن. لفظ. کَلِمَه. ج، کلمات. (ناظم الاطباء). کَلِمَه. (منتهی الارب). و رجوع به کَلِمَه شود.
۱. کلمۀ خدا. ۲. از القاب حضرت مسیح. δ زیرا گفتهاند در گهواره تکلم کرد. بعضی گفتهاند چون به محض کلمۀ «کن» وجود یافته.
فرهنگ فارسی عمید
مادهای سفید و متبلور که از ترکیب جیوه و کلر به دست میآید و در طب به عنوان مسهل، ضد ورم، و داروی دفع کرم روده به کار میرود؛ کلرور مرکورو؛ کلرور جیوه.
دانشواژه
فرهنگ واژههای سره
[ بْرُ / بُ رُ کِ ] (اِخ) کارل. (۱۸۶۸-۱۹۵۶ م.) مستشرق آلمانی. استاد زبانهای سامی دانشگاه برسلاو و استاد شرقیات دانشگاه هاله. وی از بزرگترین سامی شناسان عصر خود بود و بر زبان و ادبیات عربی ت ...
گفتگو، سخنوری، سخنگویی
[ جُ کُ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان سنگر و کهدمات بخش مرکزی شهرستان رشت در ۱۸هزارگزی جنوب خاوری رشت و ۹هزارگزی باختری دوشنبه بازار. جلگه و معتدل و مرطوب است و سکنهٔ آن ۱۴۵ تن اند. آب آن ...
[ دَ چَ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان اشیان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان، واقع در ۳هزارگزی راه شوسهٔ مبارکه به اصفهان، با ۶۱۸ تن سکنه. آب آن از زاینده رود و راه آن فرعی است. (از فرهنگ جغراف ...
(دِ لَ مِ) [ فر. ] (اِ.) خواندن مطلبی با صدایی بلند و حالتی تأثیرگذار.
فرهنگ فارسی معین
ویژگی سطحی پوشیده از لایهای نرم و مومی و معمولا متمایل به سفید که براثر تماس پاک میشود [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان