نوعی اسلحۀ کمری که جای چند فشنگ دارد. δ سازندۀ آن ساموئل کلت، مخترع امریکایی (۱۸۱۴ ـ ۱۸۶۲ میلادی) بود، که نخستین تفنگ را که چند فشنگ در آن جا میگرفت، ساخت.
فرهنگ فارسی عمید
[ کَ ] (ع مص) فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد.) (از ناظم الاطباء). فراهم آوردن. (آنندراج). || ریختن چیزی را در ظروف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).ریختن در اناء. (آ ...
لغتنامه دهخدا
[ کُ لْ لَ ] (ع ص) فرس فُلَّت و کلت؛ اسب تیزرو و شتاب. به تخفیف لام نیز آمده است. (از منتهی الارب) (آنندراج). فرس فلت و کلت؛ اسب تیزرو که فراهم آید و خود را جمع کند و برجهد. (از اقرب الموا ...
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان قطور است که در بخش حومهٔ شهرستان خوی واقع است و ۲۸۸ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ کَ نی یَ ] (اِخ) جایی است بین سوس و صیمره و یا در حدود آن دو. و شمربن ذی الجوشن شریک در قتل حسین بن علی(ع) در اینجا کشته شد. (معجم البدان).
[ کُ لَ تَ ] (ع ص) فرس فلتة و کلتة، اسب که فراهم آمده و جمع شده تا برجهد. (منتهی الارب). فرس فلتة و کلتة؛ اسب فراهم آمده و دست و پای خود را جمع کرده تا برجهد. (ناظم الاطباء). فرس فلتة و کلت ...
[ کَ تَ خَ ] (ع اِمص) رجوع به کلتحة شود.
۱. ویژگی حیوان پیر و ازکارافتاده. ۲. دمبریده: به شاه ددان کلتهروباه گفت / که دانا زد این داستان در نهفت (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸). ۳. ویژگی کسی که زبانش میگی ...
[ کَ تَ / تِ دُمْبْ ] (ص مرکب) ابتر. (فرهنگ فارسی معین). کلته دم. کوتاه دم. قصیرالذنب. و رجوع به کلته و کلته دم شود. || افعی دم کوتاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا): و مخرج ثفل او به دن ...
[ کُ تِ ] (اِ) اسم حب هندی است که آن را کاسرالحجر نامند و آن حب القلت است. کلت. (فهرست مخزن الادویه). و رجوع به کُلَت شود.
استخوانگان، استخوانبندی، استخوان بندی
فرهنگ واژههای سره
[ اِ کِ تُ ] (اِخ) یکی از مشاهیر شعرای انگلستان. مولد کمبرلاند سال ۱۴۶۰ م. و وفات در سنهٔ ۱۵۲۹. وی در فکاهیات و هجاء اشتهار یافته است. اسکلتن بخانواده ای رهبان منسوب بوده و در عین حال بهجو ...