[ کَ ] (حامص) گندگی و تناوری. (ناظم الاطباء). بزرگی و سطبری. (آنندراج). درشتی. ضخمی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عُظم. (منتهی الارب). بزرگ بودن : یکی کاروان اشتر گشن دادش هر اشتر بسان ک ...
لغتنامه دهخدا
اصطلاحنامهای که اصطلاحات بیش از یک حوزه را در بر میگیرد و ازنظر روابط معنایی از عمق کمتری برخوردار است [زبانشناسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
شاخهای از اقتصاد نظری که رفتار اقتصادی را در سطح کلان مطالعه میکند [اقتصاد]
[ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان ماهور و میلاتی بخش خشت شهرستان کازرون در ۸۵ هزارگزی شمال باختر کنار تخته و کنار راه فرعی کازرون به گچساران،دامنه گرمسیر. سکنهٔ آن ۵۳۸ تن. آب آن از چشمهٔ شیرین و ...
گونهای آبی از تیرۀ باکلانیان و راستۀ مرغسقاییان با جثۀ کوچک و گردن کوتاه و سر کروی و منقار زبر و دم بلند [زیستشناسی - علوم جانوری]
نوعی تکامل در ابعاد وسیع که در مقیاس زمانِ زمینشناختی رخ داده و به تشکیل گروههای آرایهشناختی جدید منجر شده است [علوم گیاهی]
(تَ) [ ع. ] (مص م.) اعتماد کردن.
فرهنگ فارسی معین
[ تُ ] (ع اِ) عجزنمایی و کارسپردگی بر دیگری. اسم است توکل را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). اعتماد و توکل. (غیاث اللغات) (آنندراج). اسم است از اتکال بمعنی اعتماد و تفویض. (از اقرب الموارد ...
[ ثَ ] (ع ص، اِ) نعت مذکر از ثکل. مرد فرزندمرده یا دوست گم کرده.
[ کَ ] (اِ مرکب) تخم بارتنگ. (ناظم الاطباء). خوب کلا. خاکشی شیرین. خُبّه. اطراطیقوس. حالبی. شفترک. (یادداشت بخط مؤلف). در انجمن آرای ناصری آمده: گیاهی است که تخم آنرا خاکشی و شفترک گویند و ...
[ دِهْ کَ ] (اِخ) دهی است از دهستان زیلائی بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. واقع در ۳۰هزارگزی شمال باختری مسجد سلیمان. دارای ۲۰۰ تن سکنه می باشد. آب آن از چشمهٔ هفت شهیدان تأمین می شود. راه آن ...
شعبهای از شهربانی برای حفاظت عمومی؛ ادارۀ پلیس.
فرهنگ فارسی عمید