← زیرینه [ریاضی]
واژههای مصوب فرهنگستان
۱. تهدیگ پلو. ۲. غذایی که تهِ دیگ چسبیده و برشته شده باشد؛ تهدیگ: تا ز بسیاری آن زر نشکهند / بنکرانی پیش آن مهمان نهند (مولوی: مجمعالفرس: بنکران).
فرهنگ فارسی عمید
[ بُ ] (اِخ) دهی جزء بلوک کلاته دهستان مرکزی بخش میامی شهرستان شاهرود. سکنهٔ آن ۶۰۰ تن. آب از قنات. محصول آنجا غلات، لبنیات. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
لغتنامه دهخدا
بیکرانه؛ بیپایان؛ نامحدود.
[ تَ کَ ] (اِخ) دهی از دهستان جلال ازرک است که در بخش مرکزی شهرستان بابل واقع است و ۴۸۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۳).
[ تَ کَ ] (اِخ) جایی در شمال شرقی فسا که آتشکدهٔ ساسانیان در آن قرار دارد. رجوع به تاریخ صنایع ایران شود.
[ جُ لَ کَ ] (اِخ) دهی است از بخش نمین شهرستان اردبیل واقع در ۲۲هزارگزی شمال اردبیل در مسیر شوسهٔ جله کران -نمین. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنهٔ آن ۳۴۹ تن. آب آن از ...
چمکران
فرهنگ واژههای سره
اثر سطح آب بر ساحل که با کِشَند تغییر میکند [ژئوفیزیک]
[ دُ ] (اِ) دوک که بر آن ریسمان می تابند و به عربی آنرا مبرم خوانند. (از آنندراج). و در سایر مآخذ دیده نشد.
[ ذُ ] (ع اِ) عید و عزای یکی از قدّیسان و رؤسای دین یهود و نصاری. یادکرد. زور.
[ ذُ ] (ع اِ) جِ ذَکَر نران. نرینگان. مقابل اناث. ذُکور. ذُکورَة. ذِکار. ذِکارَة. ذکَرَة.