(حامص) پرگوئی. پرحرفی. پرچانگی کردن. (دزی ج ۲ ص ۴۳۵) (فرهنگ نفیسی). || قدقد کردن. آواز برآوردن مرغ در موقع تخم گذاشتن. صدا کردن مرغ در موقعی که جوجه هایش را جمع میکند. (دزی ج ۲ ص ۴۳۵) (فر ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) محمدبن احمد سنجاری قوام الدین سکاکی از فقهای حنفی است. در قاهره سکونت داشت و هم بدانجا وفات یافت. از تألیفات اوست: «معراج الدرایة» و «عیون المذهب» که در کتاب اخیر اقوال ائمهٔ اربعة ر ...
(اِخ) نام یکی از دهستانهای نه گانهٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر که حدود و مشخصات آن به قرار زیر است: از شمال و باختر رودخانهٔ مند که این دهستان را از دهستان چغاپور جدا میسازد. از خاور دهستان شن ...
(اِخ) (امیر) از امرای دیلم و از یاران حسن اطروش. وی در جنگ با احمدبن اسماعیل سامانی با حسن اطروش بقتل رسیده است. (احوال و اشعار رودکی تألیف نفیسی ج ۱ ص ۳۸۱).
[ یِ نِ نُ ] (اِخ) یکی از افراد خاندان کاکی است. رابینو در سفرنامه دربارهٔ آن خاندان چنین آرد: خاندان کاکی حکمرانان اشکور در گیلان بوده اند. این خاندان در ابتداء امر به کمک دعاة علوی برخ ...
(اِ) خسک دانه که به عربی قرطم گویند. (آنندراج) (شعوری ج ۲ ورق ۲۵۱) (فهرست مخزن الادویه). و به هندی کروکسم کابیخ نامند. (فهرست مخزن الادویه). کافشه و تخم کاجیره. (ناظم الاطباء). حب النیل. ...
[ یَ ] (اِخ) نام محلی کنار راه خرم آباد به دزفول میان اسفندری و ویسیان در ۵۸۱۱۰۰ متری تهران.
نوعی جوشکاری اصطکاکی که در آن اتصال با چرخش سریع ابزار و تولید گرمای ناشی از اصطکاک و جابهجایی مومسانی (plastic material displacement) مواد در درز اتصال به وجود میآید [جوشک ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ حَ کْ کا ] (حامص) شغل حکاک. سوده گری. مهره سائی. نگین سائی. مهرکنی. || (اِ) دکان حکاک.
= دکان
فرهنگ فارسی عمید
[ سُ کْ کا ] (اِخ) رجوع به بابافغانی شیرازی یا فغانی شیرازی شود.
[ سَ کْ کا ] (اِخ) ابویعقوب سراج الدین یوسف. رجوع به ابویعقوب سکاکی و دانشوران خراسان ص ۲۴۶ شود.