۱. [مقابلِ راست] آنچه در طرف چپ باشد؛ طرف دست چپ. ۲. ناراست. ۳. واژگون؛ چپه. ۴. لوچ؛ احول. ۵. کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند. * چپ افتادن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] ب ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. کسی که در پشت اسب رو به عقب برگردد و تیر بیندازد. ۲. آنکه با دست چپ تیراندازی کند. ۳. [قدیمی، مجاز] فریبدهنده؛ مکار؛ حیلهگر: به عیاری چپانداز جهانی / به مکاری ...
(چَ. اَ دَ. قِ) (اِمر.) (عا.) کج و معوج.
فرهنگ فارسی معین
کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند؛ آنکه با دست چپ بهتر کار میکند؛ چپبال.
۱. نوعی تکمه و جاتکمه که در قدیم از ابریشم یا قیطان درست میکردند و جلو لباس بر روی سینه میدوختند: ز بسکه دست برِِ او به سینه دوختهام / گمان برند که چپراس بر ...
با سیاست دولت مخالفت کردن.
(چَ. شُ دَ) (مص ل.)۱- منحرف شدن، واژگون گردیدن.۲- طرف دار سیاست دست چپی شدن.
[ چَ اَ ] (نف مرکب) مکار و حیّال [ حیله گر ]. (آنندراج). آنکه مردم را مغلطه داده، کار از پیش برد. (آنندراج). مکار و فریب دهنده. (فرهنگ نظام): راست میگویم این شکایت نیست نظر او بما چپ انداز ...
لغتنامه دهخدا
[ چَ بُ ] (نف مرکب، اِ مرکب) ارهٔ دستی که بقبضه ای متصل است و در همهٔ کارهایی که اره های دستی از عهدهٔ انجام دادن آن برنمیایند، مورد استفاده است. اره های چپ بر که با یک دست کار میکنند و بسی ...
[ چَ دَ ] (ص مرکب) کسی که با دست چپ کار میکند و چپه باشد. (ناظم الاطباء). چپ. چپه. آنکه با دست چپ بهتر کار کند. شخصی که بتواند دست چپ را همچو دست راست از برای رفع حاجات خود بکار برد. رجوع ...
[ چَ رَ / رُو ] (نف مرکب) تندرو. آنکه دنبال افکار چپی رود. کسی که در طریق مخالفت با رژیم کشور یا سیاست دولت گام بردارد. رجوع به چپ و چپ روی شود.
تختهبرفسُری که برخلاف معمول، پای راست خود را در جلوی تختهبرف و پای چپ را در عقب آن قرار میدهد [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان