(ص.) (عا.) کوچک.
فرهنگ فارسی معین
(ص، از اتباع) (تداول عامه) از اتباع کوچول. کوچک: کوچول موچول. || نامی است که به مردان و زنان هر دو (بیشتر به زنان) اطلاق می شود. (از فرهنگ لغات عامیانه).
لغتنامه دهخدا
(ص، از اتباع) (اصطلاح عامیانه) از اتباع کوچولو. کوچک و خرد: کوچولو موچولو.
[ مَ لَ ] (اِ) در تداول عامه خوردنی کم که برای سرگرمی نه سیر شدن به دفعات و بتدریج و کم کم خورند. خوردنی ناچیز که دهان را مشغول و خورنده را سرگرم کند بی آنکه سیری آرد. چیز کمی که گاهی و ...
(اِخ) نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش حومهٔ شهرستان بروجرد است. این دهستان در جنوب بروجرد واقع و حدود آن بشرح زیر است: از شمال به بروجرد، از جنوب به تنگ رازان، از خاور به دهستان ژان، از ب ...
(اِخ) دهی است از دهستان لب کویر بخش بجستان شهرستان گناباد که در ۲۵ هزارگزی شمال خاوری بجستان و ۱۲ هزارگزی شمال شوسه گناباد به فردوس واقع شده. دامنه، خشک و گرمسیر است و ۴۶ تن سکنه دارد. آبش ا ...
صلی الله علیه و آله و سلم طرار. چاپچی. حقه باز. شارلاتان و رجوع به طرار شود.
(نف مرکب) حقه باز. شارلاتان. شیاد. زبان باز. فریبکار. حیله گر. هوچی.
(حامص) شارلاتانی. حقه بازی. شیادی. زبان بازی.
[ چَ ] (اِ) بمعنی بادپیچ است و آن ریسمانی باشد که در ایام عید و نوروز از شاخ درخت و جاهای بلند آویزند و زنان و کودکان بر آن نشسته در هوا آیند و روند و گویند این لغت از لغات هندی است. (از بره ...
۱. تکۀ کوچک گوشت در قسمت فوقانی فرج زنان که در ختنه بریده میشود و اهل تسنن بریدن آن را سنت میدانند؛ خروسه؛ کلیتوریس. ۲. آلت تناسلی پسر خردسال.
فرهنگ فارسی عمید
(اِ) کاجول. کچول. رقص. کون و کچول. کون جنبانیدن باشد یعنی حرکت دادن سرین بوقت رقصیدن و مسخرگی کردن. (برهان): از آن جمله پنجاه من بار کرد چو رقاص کاچول بسیار کرد. (دستورنامهٔ نزاری قهستانی ...