نوعی بالۀ پایهدار که آن را برای افزایش پهنا در دورترین فاصله نسبت به سطح ترمیمی با بیشترین انحنا برش میدهند و سپس آن را حول پایۀ خود میچرخانند و در ناحیهای نزدی ...
واژههای مصوب فرهنگستان
وضعیت سامانهای که یا نمیچرخد یا با سرعت زاویهای ثابت میچرخد [فیزیک]
نوعی تونل فروچرخش که در آن مدل رها و بدون اتصال است [حملونقل هوایی]
جریان کشَندی پیوستهای که جهت شارش آن در یک چرخۀ کشَندی در تمام نقاط قطبنما تغییر میکند [اقیانوسشناسی]
شمار دفعاتی که مولکول دِنای دوزنجیرهای با اَبَرپیچش به دور خود میچرخد [زیستشناسی - ژنشناسی و زیستفنّاوری]
طیف مولکولیای که از گذار بین ترازهای چرخشی به وجود میآید [شیمی]
طیف مولکولیای که از گذار بین ترازهای چرخشی به وجود میآید [فیزیک]
کمیتی که معرف تکانۀ زاویهای کل هستههای موجود در هر مولکول است [فیزیک]
مغناطش بهدستآمده از طریق چرخش نمونه در میدان مغناطیسی متناوب [ژئوفیزیک]
نقطهای در امتداد طولی شناورِ درحالگردش که شناور حول آن میچرخد و جای آن در شناورهای مختلف متفاوت است [حملونقل دریایی]
موتور درونسوزی که در آن بهجای پیستون رفتوبرگشت از قطعهای دوار برای ایجاد حرکت دورانی استفاده میشود [قطعات و اجزای خودرو]
همان موج P است که با توجه به صفر بودن تاو بُردار جابهجایی ذرات به این نام نیز خوانده میشود [ژئوفیزیک]