(پَ) (اِ.) خاک، گرد.
فرهنگ فارسی معین
۱. خاک: کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشتبهرام: مجمعالفرس: پلم). ۲. گَرد. ۳. کاجیره.
فرهنگ فارسی عمید
[ پَ دَ ] (مص) رجوع به پرماسیدن شود.
لغتنامه دهخدا
۱. بهانه. ۲. تهمت. ۳. دروغ. ۴. اضطراب.
[ پُ لِ مُ نِ اَوْ وَ ] (اِخ) از پادشاهان دولت بنطس (پونتوس) قدیم (ولایت طربزون کنونی) پسر زنون. وی از جانب رومیان در شهر لائودیکیه واقع در بیتینیه حکمرانی میکرد مارک انتوان، پلمن را به فرم ...
[ پُ لِ مُ نِ دُوْ وُ ] (اِخ) نام یکی از پادشاهان دولت بنطس (پونتوس) پسر پلمن اول با نیابت مادر خود پیتودوریس وارث تخت و تاج پدر شد و در سال ۶۳ م. نِرُن سرزمین او را به امپراطوری ملحق ساخ ...
[ پُ لِ مُ یُمْ ] (اِخ) پایتخت دولت قدیم بنطس (نوپتوس) در زمان پلمن اول سیده. اسم اصلی آن محل به پلمنیوم تبدیل شد (سال ۳۷ -۲ ق. م.) ویرانه های آن را در فاتسه قضای سنجاق جانیک و در مصب نهر ...
[ پَ مَ / مِ ] (اِ) لوحی که ابجد و غیر آن بر آن نویسند تا اطفال بخوانند. (برهان قاطع). تخته و تکهٔ آهنی که نخست الف با برای آموختن کودکان نویسند. || نوعی از گل است سخت شده و سیاه که ورق ...
[ پَ مَ سَ ] (اِ) حجر متورق. سنگی که ورقه ورقه جدا شود. (از لغات فرهنگستان).
کسی که عهدهدار شغلی در زمینۀ رابطۀ سیاسی با کشورهای دیگر است.
مربوط به دیپلماسی [جغرافیای سیاسی]
واژههای مصوب فرهنگستان
مربوط به دیپلماسی [علوم سیاسی و روابط بینالملل]