۱. پَر گشودن و پریدن پرندگان. ۲. پرش. ۳. پریدن و حرکت کردن در هوا. ۴. [مجاز] مسافرت کردن با هواپیما. ۵. (اسم) [قدیمی] تختههای نازک و باریک به درازی نیم متر که در پوشش خانه بر روی ...
فرهنگ فارسی عمید
پرواز با یک هواگرد خاص، بدون بار و مسافر، تحت نظارت معلم خلبان یا ارزیاب مجاز کشوری یا شرکتی [حملونقل هوایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
پرواز با بلیت ارزانقیمت که گاه محدودیتهایی دارد [حملونقل هوایی]
حرکت هواگَرد در هوا از نقطهای به نقطۀ دیگر، بدون در نظر گرفتن جهت، بهکمک نیروی محرکه، درحالیکه بال آن نیروی بَرار تولید میکند [حملونقل هوایی] ...
پرواز بر فراز یک یا چند کشور بیگانه [حملونقل هوایی]
[ پَ رْ زَ دَ ] (مص مرکب) پرواز کردن. پریدن. اطارة: در حال دیدند که جبرئیل پرواز زد تا آسمان و تمام شهرها و دهها و کوهها را از زمین برکند. (قصص الانبیاء ص ۵۷).
لغتنامه دهخدا
پروازی که انجام آن را دو خط هوایی برای کل یا بخشی از مسیر مشترکا بر عهده میگیرند [حملونقل هوایی]
پرواز بدون تعویض هواپیما از مکانی به مکان دیگر با احتمال نشست در طول مسیر [گردشگری و جهانگردی]
پرواز هواگَرد بهصورت وارونه [حملونقل هوایی]
پرواز به مقصد ازپیشتعیینشده که لزوما با فرود در مقصد همراه نیست و ممکن است صرفا برای تمرین نقشهخوانی و ناوبری صورت گیرد [حملونقل هوایی] ...
[ پَ رْ گِ رِ تَ ] (مص مرکب) پریدن : عنان تافت بر کین برآمد ز جای بدانسان که پرواز گیرد همای.فردوسی.
پرواز هماهنگ و یکپارچه و از قبل طرحریزیشدۀ چند هواگَرد، تحت رهبری یک هواگَرد پیشرو [حملونقل هوایی]