[ اَ مَ ] (اِخ) (پاپوچجی...) او در دورهٔ سلطان محمودخان دوم کاپیتان دریا بود و سمت وزارت داشت و اصلاً از مردم ریزهٔ طربزون است و در اول در مولد خود کفشدوز بود و در اسلامبول مدتی همین صنعت ...
لغتنامه دهخدا
[ اَ مَ ] (اِخ) (حاجی...) در دورهٔ سلطان محمودخان اول بسمت صدارت عظمی ارتقاء یافت. مولد او در سواحل بحر ابیض در محلی بنام قوجه بوده است و عموی او حاجی بکرپاشا است و آنگاه که حاجی بکرپاشا ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (حافظ...) او در زمان سلطان مُراد خان رابع اِحراز مقام صدراعظمی کرد. وی پسر مؤذنی از مردم فلبه است و آوازی نیکو و قریحهٔ شعری داشت و داخل سرای همایون شد و ندیم خاص سلطان ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (سیدی...) او بروزگار سلطان محمدخان رابع در ۱۰۶۶ هـ . ق. بمنصب کاپیتان دریا نائل آمد و مدت پنج ماه بوغازها را محافظت کرد و سپس معزول و بحکومت بوسنه منصوب شد و در آنجا امر ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (قیصریه لی...) یکی از مشیران بحریه بود و از درجهٔ نفری بدان رتبه رسید و در محاربهٔ قرم (کریمه) برای حسن خدمت هائی که از او بروز کرد بنوبت والی گری جزایر بحر ابیض و ازمیر ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (کدک...) از مشاهیر وزرای دولت عثمانی است او بفرط شجاعت و جسارت و عقل و تدبیر متصف بود و در زمان ابوالفتح سلطان محمدخان ثانی چهار سال منصب صدارت عظمی داشت. او ابتدا یکی از ا ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (کوپریلی زاده فاضل...) او پسر وزیر اعظم کوپریلی محمد پاشاست و یکی از صدور عظام دورهٔ سلطان محمد رابع است. مولد او در ۱۰۴۵ هـ . ق. در کوپری که از متصرفات پدر او بود، میباشد ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (ملک...) او در زمان سلطان محمدخان رابع صدراعظمی داشت و از قوم ابخاز بود. تخریج او در حرم همایون بود و آنگاه که در ۱۰۴۸ هـ . ق. سمت سلحداری داشت ابتدا بوالی گری دیاربکر و ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (هزارپاره) او در دورهٔ سلطان ابراهیم منصب صدارت یافت. وی فرزند مردی سپاهی از مردم استانبول است و مولد او بمحلهٔ طاوشان طاشی بود. احمد کاتبی خوش خط و سریع القلم بود. ابتدا د ...
[ اِ ] (اِخ) یکی از وزرای زمان سلطان محمدخان ثالث. وی در موقع والیگری شام بقلع و قمع سعد، شریف مکه، مأمور گشت و با دسته ها و افواج از سپاهیان شام، غزه، مصر و جده، مقرر شد که شر شریف را ا ...
[ اِ ] (اِخ) چرکس. یکی از مشیران دورهٔ سلطان عبدالمجیدخان عثمانی. وی به جسارت و شجاعت شهرت یافته اصلاً بردهٔ طوپال عزت محمدپاشا بوده و ستم و جور بسیار از وی دیده و چون کارد به استخوان وی رس ...
[ اِ ] (اِخ) دواتجی. یکی از مشیران دورهٔ سلطان عبدالمجیدخان و سلطان عبدالعزیزخان عثمانی. وی در وقعهٔ مجار که عثمانیان به اتفاق روسها وطن وی را اشغال میکردند (خود او در لشکر عثمانی سمت امیرپ ...