(اِ مرکب) زیر زمین خُرد که شیر آب انبار بر دیوار آن منصوب است. گودال پای شیر آب انبار و کلیهٔ بنای مجاور شیر. آنجای از آب انبار که آب از شیر گیرند.
لغتنامه دهخدا
[ مِ ] (اِخ) ژرژ. نویسندهٔ بیزانسی. مولد بسال ۱۲۴۲م. (۶۳۹ هـ . ق.) در نیسه و وفات در سنهٔ ۱۳۱۰م. (۷۰۹ هـ . ق.). کتاب تاریخ او با صراحت و تحقیق حوادثی را که میان سالهای ۱۲۶۱ و ۱۳۰۸م. (۶۵۹ و ...
(اِمر.) آلتی دسته دار و سر پهن و سوراخ سوراخ برای آب دادن به گیاهان.
فرهنگ فارسی معین
(بْ) (اِمر.) نک آبریزگان.
شغل و عمل آبپاش؛ پاشیدن آب بر زمین و باغچه و گل یا چیز دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
افشانکی بر روی در موتور یا متصل به تیغۀ برفپاککن برای پاشیدن مایع شیشهشو بر روی سطح شیشۀ جلو [قطعات و اجزای خودرو]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ اَ مَ ] (اِخ) او بروزگار سلطان عبدالمجید خان سمت مشیری داشت و در محاربهٔ قرم بعض خدمات از او بظهور رسید و سپس ولایت شام بدو سپردند و بمشیریت اردوی پنجم منصوب شد و در ۱۲۷۲ هـ . ق. در وقع ...
[ اَ مَ ] (اِخ) چهارمین کس است که از دست دولت عثمانی، حکومت مصر یافت. او یکی از رجال دربار سلطان سلیمان خان قانونیست و چون در فتح جزیرهٔ ردوس مصدر خدماتی نیک شد بمنصب وزارت ثالث رسید و ...
[ اَ مَ ] (اِخ) والی تونس و او در ۱۲۵۵ هـ . ق. بالوراثة ولایت تونس یافت و در دورهٔ سلطان مجیدخان ۱۵ سال این سمت داشت و در ۱۲۷۰ هـ . ق. وفات کرد و با رتبهٔ وزارت، حکومت تونس ببرادر او محمدب ...
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن محمد پاشا. رجوع به احمدپاشا کوپریلی زاده شود.
[ اَ مَ ] (اِخ) ابن ولی الدین حسینی. بزرگترین شاعر عثمانی است و اول کس است که به اشعار ترکی لطافت داد و او متتبع آثار ادب فارسی بود و از شعرای فرس تقلید میکرد و حتی بعض ابیات او عیناً تر ...
[ اَ مَ ] (اِخ) (ایچ ایللی...) او بروزگار سلطان محمود خان ثانی متصرف بروسه بود و در ۱۲۳۳ هـ . ق. او را بدر سعادت خواندند و منصب کاپیتانی دریا دادند. و بعد از آن بخواهش خود او ولایت خداوند ...