[ لَ ] (اِخ) امیرالبحر، سلطان سلیمان اول عثمانی. یکی از غازیان و مشاهیر دریانوردان در عصر سلطان سلیم خان قانونی از سنهٔ ۹۶۱ هـ . ق. تا ۹۷۵ مدت چهارده سال فرماندهٔ نیروی بحری بود و چندین با ...
لغتنامه دهخدا
(اِخ) محمد. از اهالی قرمان است. در عهد دولت سلطان سلیم خان به مسند صدارت نشست. نژادش بشیخ جمال الدین آقسرائی و بروایت دیگر بداود قصری میرسد. وی در زمرهٔ قضاة بود در سفر چالدران دفتردار او ...
[ لَ یْ عَ ] (اِخ) از وزیران دوران سلطان احمدخان سوم از سلاطین عثمانی و در دورهٔ سلطان مصطفی خان ثانی در گارد شاهنشاهی بخدمت پرداخت. در سال ۱۱۱۵ هـ . ق. پس از جلوس سلطان احمد بمقام وزارت، ...
نوعی کمانهکشی که در آن نوازنده صداها را با یک خیز قوی و کوتاه، بدون برداشتن کمانه از روی سیم و با استفاده از قسمت نزدیک به محل گرفتنِ کمانه، در انتهای صداها اجرا میکند [موسیقی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ ظِ ] (اِخ) (موسی...) یکی از بزرگان شاعران متأخر عثمانی است و مهارت تامه ای در مرثیه و هجا دارد. در قصبهٔ قونیچه از عرنودستان (ارناودستان) به سال ۱۲۳۷ هـ .ق. متولد شد و با پدرش حسین بک به ...
[ مِ ] (اِخ) یوسف... از وزرای سلطان عبدالعزیز و عربی الاصل بود و در زیر نظر عم خود عثمان پاشا تربیت یافت و از علمای عصر تحصیل علم کرد و در ادبیات ترکی و عربی و فارسی و شعر و انشا ماهر شد. ...
(نف مرکب) آنکه یا آنچه کوت یا کود پاشد. و رجوع به کودپاش شود. || (اِ مرکب) آلتی که بدان کوت یا کود در مزارع پاشند.
دستگاهی که از آن برای انتقال و پخش کودهای دامی استفاده میشود [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات]
[ گَ ] (نف مرکب) گردپاشنده. آنکه یا آنچه گرد پاشد.
ابزاری مکانیکی که در برخی از نقاط خط نصب میشود و چرخهای قطار را برای کاهش اصطکاک بین چرخ و ریل روغنکاری میکند [حملونقل ریلی] ...
(~.)۱- (ص فا.) آن که گلاب پاشد.۲- (اِ.) ظرفی بلورین و غیره دارای لوله که در آن گلاب ریزند و از لولة آن گلاب پاشند.
فرهنگ فارسی معین
[ گُ هَ ] (حامص مرکب) مخفف گوهرپاشی. عمل گوهرپاش.