کسی که رویه و ته گیوه را به هم میدوزد.
فرهنگ فارسی عمید
[ گی وَ / وِ ] (حامص مرکب) عمل گیوه باف. || (اِ مرکب) محل بافتن گیوه. کارگاه بافتن گیوه.
لغتنامه دهخدا
[ گی وَ ] (اِخ) جزء محالات بانه است در ۴۴فرسنگی شمال غربی سنندج. (جغرافی غرب ایران ص ۷۲).
[ گی وَ / وِ گُ ] (ص مرکب) گشادگیوه. یا گِل گیوه گشاد. تنبل و کاهل. (یادداشت مؤلف). و در نزد عوام دشنام مانندی باشد چون پیزی گشاد. - گیوهٔ گشاد داشتن؛ سخت کاهل و بیکار بودن. (یادداشت مؤلف ...
[ گی وَ / وِ گُ ] (حامص مرکب) تنبلی و کاهلی. (یادداشت مؤلف). گل گیوه گشادی.
۱. بیهوده؛ هرزه. ۲. (اسم) ویژگی سخن بیمعنی. ۳. (قید) [قدیمی] یله و سرخود؛ بیسرپرست.
[ وَ / وِ ] (ص) سخنان سردرگم و هرزه و هذیان و فحش و دشنام. (برهان). [ سخن ] هرزه و بیهوده. (آنندراج) (غیاث اللغات). بیهوده و هذیان. (اوبهی). هذیان و هرزه. (سروری). ایمه. (برهان ذیل ایمه). بی ...
(اِ) نوع پستی از باز شکاری که تعلیم پذیر نیست. (ناظم الاطباء). یوهر. یوهه.
[ یُ ] (اِخ) لودویک برکهارت. خاورشناس و جهانگرد سویسی. به سال ۱۱۹۹ هـ . ق. / ۱۷۸۴ م. در لوزان متولد شد و به سال ۱۸۰۶ م. به انگلستان رفت و در لندن و کمبریج تدریس کرد. آنگا ...
[ یُ هَ ] (فرانسوی، اِ)(اصطلاح پزشکی) آلکالوئید حاصل از درخت یوهمبه که دارای اثر تقویت دهندهٔ قوهٔ باه است و از این جهت همراه با موادی که خواص مشابه دارند نظیر فسفور دوزنک و استریکنین مصر ...
[ یُ کُ ] (اِخ) یکی از بزرگترین و معروف ترین شهرهای ژاپن، واقع در جزیرهٔ بزرگ مرکزی کنار اقیانوس کبیر که بیش از ۰۰۰،۷۸۸،۱ تن سکنه دارد. مرکز عمدهٔ صنعت و تجارت است و صنایع فولادسازی و نساج ...