[ خوَدْ / خُدْ خوا / خا ] (حامص مرکب) خودپرستی. خودپسندی. خودبینی. || خویشتن خواهی. (یادداشت بخط مؤلف).
لغتنامه دهخدا
به انتقام خون کسی که کشته شده قاتل او را کشتن یا خواهان مجازات او شدن.
فرهنگ فارسی عمید
(خا) (حامص.) انتقام، کینه جویی.
فرهنگ فارسی معین
[ خَ / خیا لِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) خنجرود. تصور بیجا. (ناظم الاطباء). تصور باطل. تصور بی فایده. تصور بیهوده. گمان بیهوده.
از کسی نزد حاکم یا قاضی شکایت بردن و درخواست دفع ظلم کردن؛ تظلم.
واپایش مراکز چندگانۀ شبکه که در آن ایستگاه مرکزی نیاز هر مرکز به ارسال داده را بررسی و اجازۀ انجام آن را بهنوبت صادر میکند [مهندسی مخابرات]
واژههای مصوب فرهنگستان
یکی از خصوصیتهای زبان ناظر بر اینکه بین صورت و معنی نشانههای آن رابطه طبیعی وجود ندارد [زبانشناسی]
پوزش خواستن، پوزش
فرهنگ واژههای سره
غریزۀ هر جاندار، اعم از انسان و حیوان، برای داشتن فضایی با مرزهایی مشخص [باستانشناسی]
غریزۀ هر جاندار، اعم از انسان و حیوان، برای داشتن فضایی با مرزهایی مشخص [جغرافیای سیاسی]
پوزیدن، پوزش خواهی
= ناهیه