[ ع. ] (اِفا.) سست، بی اساس.
فرهنگ فارسی معین
سست، پوچ، بیبنیاد
فرهنگ واژههای سره
[ یَ ] (ع ص) سست. (آنندراج). || از هم افتاده. (غیاث اللغات). || دریده. (آنندراج). || تأنیث واه به معنی هرچیز مسترخی. (از منتهی الارب). تأنیث واهی است. رجوع به واهی شود.
لغتنامه دهخدا
[ بِ خوا / خا ] (حامص مرکب) سیرت و صفت آبروخواه.
[ تَ خوا / خا ] (حامص مرکب) کار و فعل آتش خواه.
آزمونی که مرجع صدور گواهینامۀ هواگردها برای صدور گواهینامه برگزار میکند [حملونقل هوایی]
واژههای مصوب فرهنگستان
← اکسیژنخواهی نهایی [مهندسی محیط زیست و انرژی]
[ بَ خوا / خا ] (حامص مرکب) حسد. (مهذب الاسماء) (دهار). حسادت. حسیدت. (یادداشت مؤلف). بداندیشی : نبینم ببدخواهی اندر کسی که من نیز بدخواه دارم بسی.نظامی. || دشمنی. کینه ورزی.
[ تَ ] (حامص) تباهی است که نابودکرده شده و ضایع گردیده و به کمال نرسیده باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). بمعنی تباهی است که ضایع و نابودشده باشد. (انجمن آرا) (آنندراج).
[ جُ خوا / خا ] (حامص مرکب) طرفداری حکومت جمهوری. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به جمهوری شود.
سیاست حاکم بر همۀ مراحل مربوط به تولید و توزیع و حسابرسی و ابطال گواهیهای رقمی [رمزشناسی]
خلبان آزمایشگری که مرجع ملی صدور گواهی، او را برای ارزیابی انواع هواگردهای مورداستفادۀ کاروَرها در کشوری خاص به خدمت میگیرد [علوم نظامی]