[ اِ ] (اِخ) اول، پادشاه انگلستان (۱۲۷۲ -۱۳۰۷م.). وی گالواها را مغلوب کرد، با اسکاتلندیان جنگ سخت داد و چون به آزادی پارلمانی احترام میگذاشت، بدو لقب ژوستینین بریتانیا داد (۱۲۳۹ -۱۳۰۷م. ...
لغتنامه دهخدا
[ اِ ] (اِخ) پسر ژان اول، پادشاه پرتقال در ۱۴۳۲م. وی قانون «کُد» را انتشار داد (۱۳۹۱ -۱۴۳۸م.).
[ اِ ] (اِخ) (کودکان...) پردهٔ نقاشی عمل پُل دُلارُش. این پرده ادوارد پنجم و دوک دُیُرک را که در اطاقی در برج لندن توقیف شده اند، نشان میدهد هر دو شاهزاده بر تخت خواب نشسته اند و از سیمای ...
[ اُ تُ دا رَ دَ / دِ ] (نف مرکب) امین. آمن. مؤمن.
= بارد
فرهنگ فارسی عمید
[ بَ رِ ] (ع اِ) جِ بارد و باردة. (منتهی الارب) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین). || شمشیرهای بران. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). - مرهفات بوارد؛ شمشیرهای مرگ دهنده. (ناظم الاطباء) (فره ...
(~. رِ) [ فا - ع. ] (ص مر.) غریب، ناشناس.
فرهنگ فارسی معین
(تَ رُ) [ ع. ] (مص ل.)۱- پیاپی وارد شدن.۲- مانند بودن شعر دو شاعر هم در لفظ هم در معنا، بدون اطلاع داشتن هیچ - کدام از یکدیگر.
[ حَ رِ ] (ع ص، اِ) جِ حارد. (ناظم الاطباء). رجوع به حارد شود.
[ خوَشْ / خُشْ گُ ] (ن مف مرکب) خوش گواریده. سریع الهضم. سریع الانهضام. (یادداشت مؤلف). || عذب. گوارا. (یادداشت مؤلف).
[ دُ گُ ] (ص مرکب) دژگوار. ثقیل. بطی ءالهضم. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به دژگوار شود.
[ وْ اَ دَ ] (اِخ) نام شهری پی افکندهٔ اردشیر بابکان به پارس. ریشهر. (یادداشت مؤلف). رجوع به ریشهر و تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص ۱۷ و۲۰ و ۲۱ و ایران در زمان ساسانیان ص ۵۸ شود.