(هُ مُ) (اِ.)= هرمزد. اورمزد. اهورامزدا:۱- نام خدا.۲- نام سیارة مشتری.۳- نام روز اول از هر ماه خورشیدی.
فرهنگ فارسی معین
۱. = اهورامزدا ۲. (نجوم) سیارۀ مشتری. ۳. روز اول از هرماه خورشیدی. ۴. روز پنجشنبه. δ گفتهاند آن روز به ستارۀ مشتری تعلق دارد.
فرهنگ فارسی عمید
[ هُ مُ ] (اِخ) قلعه ای است میان قدس و کرک. (منتهی الارب).
لغتنامه دهخدا
[ هُ مُ ] (اِخ) نام ستارهٔ مشتری است. (برهان). برجیس. (یادداشت به خط مؤلف). اورمزد. در یونانی هرمس به معنی عطارد است و رومیان قدیم مشتری را ربّ الارباب میدانستند و ایرانیان هم نام اهورامزدا ...
[ هُ مُ ] (اِخ) الوالبی، مکنی به ابوخالد تابعی است. (یادداشت به خط مؤلف).
[ هُ مُ ] (اِخ) ابن بلاش. رجوع به هرمزان بن بلاش شود.
[ هُ مُ ] (اِخ) ... ابن شاپور. رجوع به هرمز اول و ساسانیان شود.
اسم: هرمز (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن، کهکشانی) (تلفظ: hormoz) (فارسی: هرمز) (انگلیسی: hormoz) معنی: اهورامزدا، نام دیگر سیاره مشتری، نام روز اول از هرماه خورشیدی، ( اوستایی ) ( = ارمز، ارم ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ هُ مُ زِ / سِ وْ وُ ] (اِخ) پسر یزدگرد دوم ساسانی. رجوع به هرمزبن یزدجرد و نیز رجوع به ساسانیان شود.
[ هُ مُ زِ چَ رُ ] (اِخ) وی معروفترین هرمزهای ساسانی و پسر انوشیروان عادل بود. رجوع به هرمزبن خسرو و نیز رجوع به ساسانیان شود.
[ هُ مُ ] (اِخ) دهی است از بخش مهران شهرستان ایلام واقع در ۱۵ هزارگزی خاور مهران و کنار راه شوسهٔ مهران به دهلران. جلگه ای است گرمسیر و دارای ۱۵۰ تن سکنه. از رودخانه کنجان چم مشروب میشود ...
[ هُ مُ ] (اِخ) ده کوچکی است از بخش حومهٔ شهرستان نایین واقع در ۲۰ هزارگزی جنوب باختری نایین و ۸ هزارگزی راه اصفهان به یزد که دارای ۲۰ تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۱۰).