(کُ. کَ. نَ دَ) (مص ل.) تفاخر کردن، به خود بالیدن.
فرهنگ فارسی معین
[ کَ / کِ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) دور کردن. برکنار کردن. کنار گذاشتن. || به آغوش نهادن. به بر گرفتن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): سر او نه به کنار و شکمش نرم بخار. منوچهری (از یادداشت به ...
لغتنامه دهخدا
[ نِ / نَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب) لقیط. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوی یافت. و رجوع به کوی یافت شود.
(نَ دَ) (مص ل.) از حد خویش تجاوز کردن.
[ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) تجاوز کردن. از حد خویش بیرون رفتن. پا از گلیم خویش درازتر نهادن : از امر تو و نهی تو گردون و زمانه یکسو نکشد گردن و بیرون ننهد گام. مسعودسعد.
[ گَ دَ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) فروتنی کردن و فرمانبرداری. اطاعت نمودن. (از برهان). گردن انداختن. (آنندراج). منقاد شدن. انقیاد. تن دردادن. تسلیم شدن. گردن دادن. اِعطاء. دین. (منتهی الارب). ...
گســلی فرعی با زاویۀ بزرگ نسبت بـه گـســل اصـلـی و در هـمــان رژیـم تـنش (stress regime) که در گسلهای امتدادلغز سوی جابهجایی مخالف و در گسلهای عادی سوی شیبِ مخالف نسبت به گ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
گسلی فرعی با زاویۀ کوچک نسبت به گـسـل اصـلی و در همــان رژیـم تـنـش (stress regime) که در گسلهای امتدادلغز سوی جابهجایی یکسان و در گسلهای عادی سوی شیبِ یکسان نسبت به گسل اص ...
(نِ دَ) (مص م.) سخن شنیدن، متوجه شدن.
[ گَ / گُو هَ نِ / نَ ] (ص مرکب) دارای نهاد گوهری : چو گوهرنهاد است و گوهرنژاد خطرناکی گوهر آرد به یاد.نظامی.
[ یَ نِ / نَ دَ ] (مص مرکب) ذخر. ادخار. ترافد. (منتهی الارب). ذخیره نهادن. (ناظم الاطباء). اقتناء. ذخیره کردن. پس انداز کردن، چنانکه قورمه را در شکنبهٔ گوسفند. (یادداشت مؤلف). ذخر. (دهار) ( ...