[ اُمْ مِ نُ ] (ع اِ مرکب) مار. (از المرصع).
لغتنامه دهخدا
درست، بیکاستگی
فرهنگ واژههای سره
[ سَ قَ صَ / صِ ] (اِ) به معنی تهمت از شرح خاقانی و در دیگر لغات معتبره یافته نشد. (غیاث) (آنندراج).
(شَ قَ ص یا صَ) [ ع. شنقصة ] (مص م.)۱- استقصای زیاده از حد کردن.۲- جور و تعدی بی حد بر رعایا.
فرهنگ فارسی معین
[ مَ قَ صَ ] (ع اِ) نقصان و عیب. (غیاث). کمی و نقصان و زیان و خسارت و عیب و خطا. (ناظم الاطباء). منقصة. نقص. نقیصه. کمی. کاستی. ج، مناقص. (یادداشت مرحوم دهخدا): چون منقصت سرو و قمر جویی بر ...