یگانه، تنها، تکین، تکتا، تک، بیمانند
فرهنگ واژههای سره
۱. تنها؛ یکه. ۲. یگانه؛ بیهمتا.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ فَ رِ ] (ع ص) مالیده پوست رفته. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
نوعی مین ضدنفر با خرجی کوچک که بدنۀ مین را به هوا پرتاب میکند و موجب میشود مین در ارتفاع سه یا چهارفوتی منفجر و قطعات آن در همۀ جهتها پرتاب شود [علوم نظامی] ...
واژههای مصوب فرهنگستان
صحنه یا نمایش کوتاهی که در آن یک بازیگر بهتنهایی به ایفای نقش میپردازد [سینما و تلویزیون]
[ گُ رِ لُ کِ ] (اِخ) بلوکی است از سِن ماریتیم از ناحیهٔ لوآور، در کنار کانال تانکارویل در فرانسه دارای ۸۴۰۰ تن جمعیت.
روز دوازدهم ذیحجّه که حُجاج از منی بهسوی مکه حرکت میکنند.
[ یَ / یِ نَ فَ ] (ضمیر مبهم مرکب) کسی. شخصی. (ناظم الاطباء).