[ بُ تَ فُ ] (اِخ) بشتفروش. پشت فروش. کوره ای است از اعمال نیشابور که آن را بشتاسف (گشتاسب) بنا کرد و دارای ۱۲۶ قریه است. (از معجم البلدان بنقل از تاریخ بیهقی). و رجوع به نزهةالقلوب چ ۱۳۳۱ ...
لغتنامه دهخدا
[ بِ نِ ] (ص مرکب) نفرین شده. ملعون. گجستک : ایستاده بخشم بر در او این بنفرین سیاه روخ چکاد. حکاک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص ۱۰۶). شغاد آن بنفرین شوریده بخت بکند از بن آن خسروانی درخت. ف ...
[ تَ نَ فْ فُ ] (ع مص) رمیدن. (آنندراج). نفرت و انزجار و کراهت و رنجش طبیعت و رمیدگی و بی میلی. (ناظم الاطباء). بیزاری و بیزاری نمودن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنفر بمعنی نفر، قال تأ ...
در بسکتبال، دفاع کردن دو بازیکن در برابر بازیکن یا مهاجمی که توپ را در اختیار دارد یا در آستانۀ دریافت آن است [ورزش]
واژههای مصوب فرهنگستان
دویستمتر سرعت با دوچرخه دونفره [ورزش]
[ ] (اِخ) حمیری. یکی از بزرگان عرب که اسیر ابرهة بود و او عبدالمطلب را نزد ابرهة برد و شفاعت کرد. (تاریخ طبری ج ۲صص ۹۳۸ -۹۳۹).
[ نَ فَ / نَ ] (اِخ) موضعی است بر سه میل از سلیلة میان آن و میان ربذة و بعضی گفته اند بر یک منزل در راه مکة در پشت ربذة است. و بسکون فاء هم روایت شده است. (معجم البلدان).
[ یَ / یِ یِ مُ فَ رِ جَ / جِ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) زاویه ای که زیادتر از نود درجه باشد. (ناظم الاطباء). چون خطی بالای خطی به نهجی کشند که مستقیم نبوده بلکه به یک طرف مائل باشد... مفاصل ...
سخنان توهینآمیز یا بهظاهر خنثی که موجب افزایش احساسات نژادپرستانه یا دشمنهراسانه در جامعه میشود [علوم سیاسی و روابط بینالملل] ...
سرگروه؛ سردسته.
فرهنگ فارسی عمید
[ شَ فَ را ] (اِخ) نام شاعری است ازدی از حد درگذرنده و منه المثل: اعدی من الشنفری. (منتهی الارب). او را بجهت حدت یا ستبری دو لب بدین نام خوانده اند. (از اقرب الموارد). شمس بن مالک ملقب ب ...
[ عَ لَلْ اِ فِ ] (ع ق مرکب) انفراداً. جدا. بتنهایی. یک تنه.