[ نِ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم، در ۸هزارگزی جنوب فهرج در جلگهٔ گرمسیری واقع است و ۲۲۸ تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و خرما و لبنیات و حنا ...
لغتنامه دهخدا
[ نِ مَ ] (اِخ) دهی است از دهستان نوق شهرستان رفسنجان، در ۵۹ هزارگزی شمال غربی رفسنجان و در جلگهٔ سردسیری واقع است و ۲۰۰ تن سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و پسته و پنبه اس ...
[ نِ مَ خوا / خا رَ / رِ ] (نف مرکب) روزی خوار. روزی خورنده. که از انعام دیگری ارتزاق کند. که رزق و روزی می خورد. نعمت خوار. نعمت خور: نعمت دنیا و نعمت خواره بین اینت نعمت اینت نعمت خوار ...
[ نِ مَ دِهْ ] (نف مرکب) روزی دهنده. رزق رساننده. مقابل نعمت خور و نعمت خواره : نعمت ده و پایگاه سازت سرسبزکن و سخن نوازت.نظامی.
[ نِ مَ عَ ] (اِخ) از پارسی گویان هند است و شاهنامه ای در احوال پادشاهان هندوستان تصنیف کرده است. (از قاموس الاعلام ج ۶).
[ نِ مَ پَ رْ وَ ] (ن مف مرکب) نعمت پرورده. به ناز و نعمت پرورانده شده. اهل تنعم. نازپرورده : ای آنکه نداری خبری از هنر من خواهی که بدانی که نیم نعمت پرورد. علی بن الیاس.
[ نِ مَ یِ ] (اِخ) از شاعران قرن دهم هجری قمری است، دیوانی در غزلیات و منظومه ای در اقتفای سبحة الابرار دارد. او راست: هلال عید را میلی است با ابروی زیبایش که بر بام فلک خم گشته از بهر تما ...
[ اَ بُنْ ن ؟ ] (اِخ) محدث است. او از ابی المغیرة روایت کند.
[ اَ ؟ ] (اِخ) بشیربن حامدبن سلیمان. رجوع به بشیر... شود.
[ اَ ؟ ] (اِخ) سالم بن سرج. محدث است.
[ اِ عِ ] (ع مص) بر ستون ایستاده شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد).
[ اَ نُ ] (از یونانی، اِ) نعمان. شقائق النعمان. (از نشوء اللغة ص ۱۲۰، حاشیه ۱). و رجوع به نعمان شود.