۱. خود را به مذهبی منتسب کردن. ۲. شعر دیگری را به خود نسبت دادن.
فرهنگ فارسی عمید
دمای بحرانی انحلالی که، در دماهای بالاتر از آن، مخلوط دوتایی با هر ترکیببندی بهصورت محلولی تکفاز و همگن درمیآید و در دماهای کمتر از آن جدایش فاز رخ میدهد |||متـ ...
واژههای مصوب فرهنگستان
چگونگی حل شدن دارو در مدتزمان معین [علوم دارویی]
[ قُ حُ ] (ع اِ) بنده یا بندهٔ بد. (منتهی الارب). العبد کالقُنْحُل و قیل هو شر العبد. (اقرب الموارد).
لغتنامه دهخدا
[ لُ بِ نَ ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) عسل. لعاب النحل. انگبین. (مهذب الاسماء). لعاب مگس : فاخته گفت از نخست مدح شکوفه که نحل سازد از آن برگ تلخ مایهٔ شیرین لعاب. خاقانی.
مدتزمان لازم برای حل شدن یک فراوردۀ دارویی [علوم دارویی]
گرمای آزادشده یا جذبشده براثر حل شدن کامل یک مول از یک مادۀ معین در حجم زیادی از حلاّل [شیمی]
گرمای آزادشده یا جذبشده براثر حل شدن کامل یک مول از یک مادۀ معین در حجم زیادی از حلاّل [مهندسی بسپار]