۱. شانزدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۲۸ آیه. ۲. [قدیمی] عطای بیعوض. ۳. (زیستشناسی) [قدیمی] = نَحله
فرهنگ فارسی عمید
= نِحله
[ نَ نَ / نِ ] (اِ مرکب) کندوی زنبور. لانهٔ زنبور عسل : آنکه از نحل خانه گیرد شهد بزند نحلش ارچه نگزاید.خاقانی.
لغتنامه دهخدا
[ نَ حَ ] (اِخ) لقب شمعیا است. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به شمعیا شود.
[ نِ لَ / نُ لَ ] (ع مص) کابین زن دادن بی عوضی و بی طلبی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). مهر زن را دادن. (اقرب الموارد). اسم مصدری است نحل را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ...
[ نِ لَ تَنْ ] (ع ق) هبتی. بخششی. (ترجمان علامهٔ جرجانی). قوله تعالی : {/B وَ آتُوا اَلنِّسََاءَ صَدُقََاتِهِنَ نِحْلَةً ۱-۵۴:۴/}؛ ای فریضة، و قیل دیانة، و قیل اراد هبة. (ناظم الاطبا). رج ...
(نُ یا نِ لِ) [ ع. نحلة ] (اِ.)۱- عطیه، بخشش.۲- مذهب، کیش. ج. نحل.
فرهنگ فارسی معین
[ نُ لا ] (ع ص، اِ) جِ نحیل. رجوع به نحیل شود.
(اِ حِ) [ ع. ]۱- (مص ل.) حل شدن، گشوده شدن.۲- از هم پاشیدن.۳- (اِمص.) ضعف، سستی.۴- تعطیل.
[ اِ حِ ] (ع مص) گشاده گردیدن گره. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). گشاده شدن. (تاج المصادر بیهقی) (غیاث اللغات). حل شدن. بازشدن. گشوده شدن (گره و مانند آن). (فرهنگ فارسی معین). ...
[ اِ حِ ] (ع مص) خواب دیدن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
(تَ نَحُّ) [ ع. ] (مص م.)۱- نسبت دادن.۲- شعر یا، نوشتهای را به خود یا کسی نسبت دادن.۳- مذهبی را اختیار کردن.