[ مُ بَ رَ / بِ رِ ] (از ع، اِمص) معارضه و منازعه و مجادله و ستیزه. (ناظم الاطباء). مکابرة: و شاید بود که چون صورت حال بشناخت و فضیحت خود بدید به مکابره درآید ساخته و بسیجیده جنگ آغازد. ...
لغتنامه دهخدا
[ مَ بی یو ] (اِخ) رجوع به مکابیان شود.
ویژگی غلامی که با رضای مالک خود کار میکند تا قیمت خود را متکلف شود و بعد از مدتی آزاد گردد.
فرهنگ فارسی عمید
[ مُ تِ ] (ع ص) آن که با بندهٔ خود قرارداد بندد که اگر بهای خود را بپردازد آزاد گردد. و اگر هر یک از آن دو را (یعنی مالک و بنده را) مُکاتِب یا مُکاتَب بگوئیم رواست زیرا هر یک از آن دو در معن ...
[ مُ تَ / تِ ] (ع اِ) مراسله ها و نوشتجات. (ناظم الاطباء). جِ مکاتبه. نامه نگاریها: پس از آن میان هر دو ملاحظات و مکاتبات پیوسته گشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص ۱۴۳). در این معنی مکاتبات و آمد ...
[ مُ تَ بَ ] (ع مص) نامه نبشتن به یکدیگر. (تاج المصادر بیهقی). به یکدیگر نامه نوشتن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مکاتبه و مکاتبت شود. || با یکدیگر نوشتن. ...
[ مُ تَ / تِ بَ ] (از ع، اِمص) مکاتبة. نامه نگاری. نامه نویسی. مراسله. یکدیگر را نامه نوشتن : میان امیر مسعود و منوچهربن قابوس والی گرگان و طبرستان پیوسته مکاتبت بود سخت پوشیده. (تاریخ بی ...
(مُ تَ بَ یا تِ بِ) [ ع. مکاتبة ]۱- (مص ل.) به یکدیگر نامه نوشتن.۲- (اِمص.) نامه نگاری. ج. مکاتبات.
فرهنگ فارسی معین
[ مُ تَ لَ ] (ع مص) کاتله اللََّه مکاتلة؛ از نیکی دور دارد او را خدای و ملعون گرداند او را خدای. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج)؛ خدای او را بکشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به ...
[ مُ ثَ رَ ] (ع مص) با کسی به بسیاری نورد کردن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). با هم چیرگی نمودن و نبرد کردن با کسی در بسیاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). چیرگی کردن با ک ...
(مُ ثَ رَ) [ ع. مکاثرة ] (مص ل.)۱- فزونی جُستن.۲- بر یکدیگر پیشی گرفتن.۳- با هم نبرد کردن.
۱. در بسیاری مال به هم فخر کردن. ۲. چیرگی کردن.