گریزگاه؛ جای گریختن؛ راه فرار.
فرهنگ فارسی عمید
[ مَ فِ رر / مَ فَ رر ] (ع اِ) گریختن جای. (مهذب الاسماء). گریزجای. (تفلیسی). جای گریز. (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اسم ظرف است از فرار به معنی جای گریختن، یعنی جایی که ...
لغتنامه دهخدا
[ مِ ] (ع ص) آنکه زود شادمانه شود. (دهار). نیک شادمان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
[ مُ ] (اِ) به لغت مراکش، مفرش و جوال مانندی که در آن بستر و رختخواب می گذارند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
[ مِ ] (ع اِ) مِفرَض. (اقرب الموارد). رجوع به مفرض شود.
[ مُ رَ ] (ع ص) کشته که کشندهٔ او را ندانند. (مهذب الاسماء). کشته که در دشت، دور از ده یافته شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). کشته که در بیابان دور از آبادی یافته شود و قاتل ا ...
[ مُ فَ رْ رَ ] (ع اِ) شانه. (منتهی الارب) (آنندراج). شانه و مشط. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (ص) آن که آرنج او از بغلش دور باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب ا ...
۱. فرحآور؛ شادکننده؛ شادیبخش. ۲. (اسم) (طب قدیم) داروی مقوی قلب.
[ مُ فَ رْ رِ ] (ع ص، اِ) جِ مفرح و مفرحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و نوعی ... از برای مفرحات و معجونات نیکو بود. (عرایس الجواهر و نفایس الاطایب چ ایرج افشار ص ۵۸). و او را نیز به سبب ...
[ مُ رِ ] (ع ص) مرغ با چوزه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
[ مَ رَ خَ ] (ع اِ) لانه و آشیانهٔ مرغ. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
(مُ رَ) [ ع. ] (اِ. ص.)۱- تنها، یکه.۲- ساده، مجرد.۳- جدا، جداگانه.۴- مستقل، علی حده.۵- بنده، فرمانبردار.۶- دلاور، یگانه.۷- در دستور کلمه ایست که بر یکی دلالت کند، یکی. مق جمع. ج. مفردات. ...
فرهنگ فارسی معین