ویژگی بخشی از گیاه که در مرکز یا نزدیک به آن یا در صفحۀ مرکزی یک ساختار قرار دارد [زیستشناسی - علوم گیاهی]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مَ کَ ] (ص نسبی) منسوب به مرکز. رجوع به مرکز شود. - حکومت مرکزی؛ حکومت و دولتی که در مرکز یک مملکت تشکیل گردد. - هستهٔ مرکزی؛ قلب و واسطةالعقد و نقطهٔ میانی چیزی، یا چیزی و کسی که سلس ...
لغتنامه دهخدا
در یک گروه، زیرگروه متشکل از همۀ عنصرهایی از گروه که با عنصری مفروض یا با همۀ عنصرهای زیرمجموعهای مفروض از گروه جابهجا میشوند [ریاضی]
[ مَ کَ زی یَ ] (ع مص جعلی، اِمص) مرکزیة. مرکز بودن. تمرکز.
گرایش به جنبهای خاص از یک رویداد که موجب خطا در پیشبینی دقیق پیامدهای آن رویداد میشود |||متـ . اثر کانونشی [آیندهپژوهی]
محل نگهداری چوب کاغذ برای بارگیری مجدد و انتقال به کارخانۀ کاغذسازی [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل]
دامنهای از مقادیر مجموعهای از دادهها، شامل 90 درصد مشاهدات مرکزی آن مجموعه [آمار]
فرمولدار |||متـ . رشتۀ مرکزی بالایی upper central series [ریاضی]
رفتگی ناشی از پُربادی تایر که در آن خط مرکزی رویه، به دلیل تحمل فشار بیشتر، رفتگی بیشتری پیدا میکند [مهندسی بسپار - تایر]
ریل نگهبان کنار ریل حرکت که در محل تکۀ مرکزی قرار دارد و چرخها را ازطریق تکۀ مرکزی هدایت میکند [حملونقل ریلی]
[ یَ / یِ یِ مَ کَ ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) هر زاویه ای که رأسش مرکز دائره و دو ضلع آن دو شعاع دائره باشد زاویهٔ مرکزی آن دایره است. (هندسهٔ مسطحهٔ رهنما).
در دایره، زاویهای که اضلاعش شعاعهای آن دایره باشد [ریاضی]