اسم: محیط (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: mohit) (فارسی: محيط) (انگلیسی: mohit) معنی: فراگیرنده، احاطه کننده، پاره خطی که دور سطحی را فرا می گیرد، اقیانوس، آگاه و باخبر، از نام ها و صفا ...
فرهنگ واژگان اسمها
[ مُ مَ دَ ] (مص مرکب) محیط شدن : حق محیط جمله آمد ای پسر واندارد کارش از کار دگر.مولوی.
لغتنامه دهخدا
محیطی که در آن اطلاعات مورد نیاز عوامل و سازمانهای خودی به اشتراک گذاشته میشود|||متـ . محیط مشارکت اطلاعاتی [علوم نظامی]
واژههای مصوب فرهنگستان
محیط جامدی که در آن انواع اندامگانها با توجه به اشکال مختلف رشد خود از هم متمایز میشوند [زیستشناسی - میکربشناسی]
محیطی برای زنده نگه داشتن باکتریهای بیماریزا و اجتناب از رشد سایر آلودهکنندهها در حین انتقال از بیمار به آزمایشگاه [زیستشناسی - میکربشناسی] ...
هر محیطی که انسان ساخته باشد و بستری برای فعالیت او فراهم کند [مهندسی محیط زیست و انرژی]
منطقۀ خشک کرۀ زمین شامل عوارض سطحی و زیرسطحی طبیعی و انسانساخت و تعامل و ارتباط آن با جوّ و اقیانوسها [علوم نظامی]
محیطی که نور مرئی یا بخشی از پرتوهای الکترومغناطیسی از آن عبور کند [فیزیک - اپتیک]
محیطی که در آن خدمات اطلاعاتی خودکار، با پشتیبانی از نرمافزار اطلاعاتی مشترک و توسعۀ آن، تعاملپذیری نیروها را در کاربردهای پشتیبانیـ رزمی چندگانه امکانپذیر میسا ...
محیط کشتی که فاقد عامل جامدساز است [زیستشناسی - میکربشناسی]
محیط بینِ سیارههای منظومۀ شمسی یا بینِ سیارات منظومههای دیگر [نجوم]
محیط سادهای که پایۀ محیطهای غنیشده است [زیستشناسی - میکربشناسی]