میله، گشتگاه، چرخشگاه، آسه
فرهنگ واژههای سره
۱. راهی که دو مکان را به هم وصل کند؛ راه ارتباطی: محور تهران ـ قم. ۲. [مجاز] چیزی که امور بر مبنای آن جریان یابد؛ اساس؛ مبنا. ۳. میلهای به شکل استوانه که جسمی به دور آن میگرد ...
فرهنگ فارسی عمید
میله یا سازهای که چرخهای خودرو به دو سر آن نصب میشود [حملونقل درونشهری - جادهای]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ مُ حَ وْ وِ ] (ع ص) کسی که سپید و براق می کند. - محورالثیاب؛ آنکه جامه را سپید می کند. (ناظم الاطباء).
لغتنامه دهخدا
← محور اصلی لَختی [فیزیک]
یکی از سه محور در هر جسم صلب که تانسور لَختی نسبت به آن قطری است|||متـ . محور اصلی 2 principal axis 2 [فیزیک]
مکان هندسی تمامی مراکز آئرودینامیکی مقاطع بال [حملونقل هوایی]
هریک از سه لبۀ یک خانک واحد در شبکۀ بلوری [فیزیک]
خطی در طول جوش، عمود بر مقطع یا در مرکز هندسی آن [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب]
محور قائم جسم پرنده که سمتگشت حول آن انجام میشود [هوافضا]
محور لولۀ تلسکوپ که به محور اپتیکی نزدیک است، اما الزاما بر آن منطبق نیست [نجوم رصدی و آشکارسازها]
خط میانی ساختار چینخورده که هریک از چینها از آن به سمت بالا شیب پیدا میکنند [زمینشناسی]