(دَ)۱- (اِ.) زنی که دارای فرزند است ؛ مام، والده، ام.۲- (ص.) اصلی، اولیه، نخستین: صنایع مادر.۳- زمین، خاک. ؛ ~ ِ فولادزره کنایه از: زن پیر و چاق و مهیب و بدجنس.
فرهنگ فارسی معین
۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند. ۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر. ۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث. ۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به ما ...
فرهنگ فارسی عمید
هستهای پرتوزا که براثر واپاشی، هستۀ دیگری به نام دختر تولید میکند [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ دَ ] (اِ) ترجمهٔ «ام» که والده باشد. (آنندراج). زنی که یک یا چند بچه بدنیا آورده باشد. (ناظم الاطباء). ام. والده. ماما. مام. ماد. مار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماد. مار. پهلوی، «ماتر» ...
لغتنامه دهخدا
زنی که کودک را به دنیا میآورد، صرفنظر از اینکه مادر ژنی او باشد یا او را صرفا در زهدان خود حمل کرده باشد [علوم سلامت]
مادرزادی.
[ دَ وَ ] (ن مف مرکب) مادرآورده. به ارث رسیده از مادر. موروثی. مادرزاد. آنچه که از مادر رسیده باشد. ذاتی : مرا هست این نکوئی مادرآورد مرا دایه به مهر و ناز پرورد.(ویس و رامین). دشمن ز نحوس ...
زنان دارای فرزند که در بیرون از خانه برای کسب درآمد کار میکنند [جامعهشناسی]
[ دَ اَ دَ ] (اِ مرکب) به معنی زن پدر که مادر غیرحقیقی باشد. مادندر مخفف آن. (آنندراج). زن پدر. (ناظم الاطباء). مادرندر. مایندر. زن پدر. نامادری. مادندر.
[ دَ ] (اِخ) احمدبن حسن. قاضی نوراللََّه گوید: مردمان ری در اصل از اهل سنت و جماعت بودند تا آنکه احمدبن حسن مادرانی در سال ۲۷۵ هجری قمری بدانجا مسلط شد و مذهب تشیع را اظهار کرده و در مقام ...
[ دَ بِ خُ تَ ] (ص مرکب) مادربه ختن. مادربخطا. توضیح اینکه این ترکیب را به مقابلهٔ مادر بخطا ساخته اند چه خطا علاوه بر معنی خود بمعنی سرزمینی خاص است که با ختن غالباً ذکر گردد. (فرهنگ فا ...
[ دَ بِ خَ ] (ص مرکب) لفظی است مشهور و دشنامی معروف. (آنندراج). کلمهٔ فحش. (ناظم الاطباء). نوعی دشنام است. تمام فحشهای مادر از ترکیب این کلمه با دشنامهای گوناگون ساخته می شود. (فرهنگ لغا ...