قشر اساس تقویتشده با قیر که برای تقویت روسازی، جانشین اساس معمولی میشود [حملونقل درونشهری - جادهای]
واژههای مصوب فرهنگستان
[ ] (اِ) قثاءالحمار است. (نسخه ای از تحفهٔ حکیم مؤمن). اسفیرا.
لغتنامه دهخدا
[ اَقْ یَ ] (ع ن تف) تلخ تر: هذا اقیر منه؛ این تلخ تر است از آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
[ اَ فَ رُ یَ لِ ] (ع جملهٔ اسمیه) یعنی شخص فقیر مالک چیزی نیست : گفت... هر که از مال وقف چیزی بدزدد قطعش لازم نیاید: الفقیر لایملک، هرچه درویشان راست وقف مسکینان است. (گلستان سعدی).
[ اَ تَ رَ ] (اِخ) معرب آنتکرا و آن شهری است در جنوب اندلس مسقطالرأس بعضی از مشاهیر علما بوده است مانند ابوبکر یحیی بن محمد انصاری حکیم و دیگران. (از قاموس الاعلام ترکی ج ۲ ص ۱۰۴۶). حصنی ا ...
[ بَ ] (ع ص، اِ) شکافته شده. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). || چادری که آنرا شکافته بپوشند بی آستین. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). بقیرة. رجوع به بقیرة شود. || جِ بَق ...
[ تَ ] (ع مص) کوهامور بازیدن. (تاج المصادر بیهقی). بازی بُقَیرَی بازیدن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب). بازی بقیری بازیدن و بقیری بازی ایست که به فارسی آن را کوهاموی گو ...
کوچک شماری، کوچک بینی، زبونی، خواری، خوارسازی، خوارداشت، پستی
فرهنگ واژههای سره
حقیر شمردن؛ کوچک کردن؛ خوار داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ ] (ع مص) نیک خسته کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || بریدن چهار دست و پای شتر. (از اقرب الموارد).
(تُ) [ ع. ] (مص م.)۱- بزرگ داشتن، تعظیم کردن.۲- بردبار شمردن.
فرهنگ فارسی معین
[ تَ ] (ع مص) به شکوه داشتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). شکوهمند کردن. (تاج المصادر بیهقی). بزرگ داشتن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). تبجیل ...