[ ] (ع اِ) نوعی از چوب شعراوی که در اسپانیا به دست آید. قستوس. الوسل . (یادداشت مؤلف).
لغتنامه دهخدا
[ شَ کَ قَ لِ ] (اِ مرکب) چون شکر را پنج بار بجوشانند «شکرقوالب» بدست آید. (فرهنگ فارسی معین).
نوعی طبله به شکل مخروط ناقص، ویژه حمل پسماندهای بیمارستانی خطرناک و سوزاندنی، متشکل از لایههایی از ورقهای مقوایی و سرپوشهایی پلاستیکی که در رأس و کف چسبانده میش ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ طَرْ رِ قو زَ ] (نف مرکب) نقیب و چوبدار. (غیاث اللغات). آنکه پیشاپیش شاه، یا زن او، یا امیری، یا زنی محترمه، «راه دهید» گوید. رشیدی این کلمه را در فرهنگ خود بصورت طرقوازنان آورده گوید: ...
[ عُ وَ فُلْ قَ ] (اِخ) عوف بن معاویةبن عقبة است که بدین نام شهرت داشت. رجوع به عوف (ابن معاویة...) و منتهی الارب شود.
[ سِ دِ قَ مُ دْ دُ لَ ] (اِخ) دهی است جزء دهستان غار بخش ری شهرستان تهران. در ۱۱هزارگزی جنوب خاور شهر ری و ۲هزارگزی راه پارچین. در جلگه واقع و هوای آن معتدل است. ۳۴۹ تن سکنه دارد. آب آن ...
[ قَ دْ دُ قَ رَ / رِ ] (اِ مرکب، از اتباع) اندام. قامت. - به قد و قوارهٔ او؛ به بلندی قامت و اندام او.
(مِ) [ ع. ] (ص.) نیکو سخن، خوش بیان.
فرهنگ فارسی معین
[ وَقْ ] (اِخ) نام جزیره ای است از جزایر دریا، و بعضی گویند نام کوهی است و در آن معدن طلاست و مردم آنجا جمیع ظروف و اوانی خود و زنجیر و قلادهٔ سگان از طلا کنند و بوزینه و میمون در آنجا بسیا ...
[ وَقْ وا قَ ] (ع ص) (رجل...) مرد یاوه درای بسیارسخن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد). و همچنین امرأة وقواقة؛ زن یاوه درای بسیارگو. (اقرب الموارد).
[ سِ قَ بُ زُ ] (اِخ) دهی است از بخش شهریار شهرستان تهران، واقع در ۱۴هزارگزی باختر شهریار، سر راه شوسهٔ فرعی علیشاه عوض به شهرآباد، با ۱۴۷ تن سکنه. آب آن از قنات و رود کرج است. مزرعهٔ گامی ...