دارایان، توانمندان، توانگران
فرهنگ واژههای سره
[ اُ نی یَ ] (ع اِ) نوعی از سرود. ج، اغانی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (مهذب الاسماء نسخهٔ خطی). غِناء. (یادداشت مؤلف). لحن. راه که برگویند. (السامی).
لغتنامه دهخدا
[ اَ یَ ] (ع اِ) جِ غُناء. (زمخشری) (دهار). رجوع به غناء شود.
سامانۀ ترمز هیدرولیکی (hydraulic) که با فشار روغن کار میکند و با فرمان الکتریکی هدایت میشود [حملونقل ریلی]
واژههای مصوب فرهنگستان
۱. سرود گفتن؛ سرود خواندن؛ شعر را به آواز خواندن. ۲. آوازهخوانی. ۳. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.
فرهنگ فارسی عمید
[ تَ غَ نْ نی ] (ع مص) سراییدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (دهار) (مجمل اللغة). سراییدن و سرود گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سراییدن و خوانندگی کردن به آواز. (از اقرب المو ...
[ تِ ] (اِخ) دهی است از دهستان چالدران در بخش سیه چشمهٔ شهرستان ماکو که ۲۱۰ تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۴).
[ تَ ] (ع مص) اَغَن گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اغن شود. || افزون شدن درخت. (از اقرب الموارد).
[ حَ زِ غَ ] (اِخ) موضعی میان جبله و شرفی الحمی به طرف اضاخ. (معجم البلدان). رجوع به حزیز اضاخ شود.
[ غَ ] (اِخ) ابومحمد احمدبن محمدبن علی بن نصر سامی راغنی دبوسی. او از ابوبکر اسماعیلی روایت کرد و ابومحمد عبدالعزیزبن محمد نخشبی از او روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج ۱). و رجوع ...
[ رَ ] (اِ) شلوار و تنبان و رغین. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج ۲ ورق ۱۲). پای جامه و ازار. (آنندراج). رجوع به رغین شود.