(عَ مَ) [ ع. ] (ص نسب.)۱- آن چه که به مرحلة عمل درمی آید.۲- شدنی، قابل اجرا.۳- (عا.) معتاد.
فرهنگ فارسی معین
کار بزرگ، کار
فرهنگ واژههای سره
[ عَ مَ لی یا ] (ع اِ مرکب) جِ عملیة. امور متعلق به عمل. (فرهنگ فارسی معین) (از ناظم الاطباء). توضیح اینکه این کلمه هرچند در اصل جمع عملیة است، اما در فارسی غالباً آن را بعنوان جمع عمل به ک ...
لغتنامه دهخدا
عملیات تخصیص مقادیر جدید، مطابق با مساحت، به هر رده از نقشه [مهندسی نقشهبرداری]
واژههای مصوب فرهنگستان
تخصیص مقادیر جدید از طریق تقسیم دامنه مقادیر نقشه به فواصل معین [مهندسی نقشهبرداری]
شیوهای برای القای واکنش مورد نظر در مخاطب [علوم نظامی]
رشتهعملیاتهایی در حمایت از فعالیتهای دیپلماتی برای برقراری و حفظ صلح [علوم نظامی]
عملیاتی نظامی که با رضایت طرفهای درگیر در جنگ برای نظارت بر اجرای یک موافقتنامه انجام میشود [علوم نظامی]
عملیاتی برای تولید نقشه جدید بر مبنای فواصل و مسیرهای بین نقاط|||متـ . عملیات مجاورت proximity operation [مهندسی نقشهبرداری]
عملیاتی که برای کاهش یا رفع تأثیر مینها یا میدانهای مین انجام میشود [علوم نظامی]
عملیاتی شامل جابهجایی یگانها و افراد از راه هوا استقرار زمینی آنها در مکانی جلوتر یا توزیع دورتر تدارکات از راه زمین [علوم نظامی]
عملیاتی شامل نقلوانتقالات هوایی در منطقۀ مشخصی که نیروهای رزمی در آن قرار دارند و حمایت آماد و پشتیبانی از آنها برای اجرای مأموریت راهکنشی یا عملیاتی یا راهبردی [علوم نظامی] ...